3 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 7

5
(1)

『آتـش‌شیطــٰان!』

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

#پارت_7

نکنه منظورش به همون خبریه که امروز ظهر سرسری خوندم؟؟

لپ تاپ رو روی کانتر آشپزخونه گذاشتم و همونطور که قهوم رو مزه مزه می‌کردم، توی چنتا سایت معتبر مشغول گشتن شدم.

 

خیلی زود خبری که دنبالش بودم رو پیدا کردم‌.

همه خبر گزاری ها، تیتر های پر آب و تابی نوشته بودن و نظر مخاطبین رو به خودشون جلب می‌کردن!

 

 

” بزرگترین تولید کننده محصولات چرمی، آقای دال_میم مظنون به قتل شد! ”

 

” فاجعه خانوادگی آقای دال_میم، بزرگترین صادرکننده محصولات چرمی ”

 

” شرکت افشار در واپسین روز های ورشکستگی!! ”

 

” پرده برداری از راز های جوان ترین و موفق ترین تولید کننده داخلی! ”

 

 

خبر هایی که هر کدوم عجیب تر از یکی دیگه بود، اما هیچ کدوم خبر موثقی نداشت و صرفا حدس و گمان های خبرنگارا بود!

 

اگه این پرونده ی مهم مجد بود، حاضر بودم برای گرفتنش هرکاری بکنم!

 

پرونده به این مهمی و پر سر و صدایی، قطعا آوازه خوبی برای وکلای موفقش، به همراه داشت و من به هیچ وجه حاضر نبودم از این قافله عقب بمونم!

 

مطمئنا این پرونده و موکلش، برای مجد هم مهم بود که اینطوری به تکاپو افتاده بود و همه وکیل هاشو خبر می‌کرد!

 

کمی دیگه توی اینترنت راجع به شرکت افشار و رئیسش تحقیق کردم، تا برای فردا، آمادگی و اطلاعات بهتری داشته باشم.

 

مشخص بود آقای دایان مُحِب، یا به قول روزنامه نگارا، دال_میم؛ حسابی توی حرفش، کار بلد و آدم حسابی بوده!

 

اما یه آدم موفق و پولدار که چیزی توی زندگیش کم نداره و اتهام قتل؟؟؟

خیلی باهم، هم خونی نداشت!

می‌گشتم، کمتر به نتیجه می‌رسیدم‌.

کم کم به این باور رسیدم که به حرف هایی که توی روزنامه ها چاپ شده، اعتباری نیست و فعلا فقط میتونم منتظر فردا بمونم.

 

 

صبح زودتر از خواب بیدار شده و سعی کردم، متفاوت از روزای قبل حاضر شم.

میخواستم امروز با بهترین ظاهر، سرکار برم!

 

وقتی مجد با اون همه دبدبه و کبکبه داشت هرکاری میکرد که کارا طبق خواستش پیش بره، چرا من نکنم؟!

 

میدونستم ظاهر مقبول و حتی سک*سی دارم.

هیچ کدوم از اطرافیان اگه منو بیرون میدیدن، فکر نمیکردن که پشت این ظاهر لوند، یه خانوم وکیل موفق نشسته!

 

اما با این حال همیشه سعی میکردم تو محیط کار و دادگاه ها رسمی ترین تیپ رو بزنم، تا جایی برای حرف و حدیث باقی نمونه.

 

اما امروز استثنا میخواستم از امتیاز بدن توپر و لوندم استفاده کنم!

 

بالاخره به شرکت رسیدم و بعد از پارک کردن ماشین، با نگاه به ساعت مچی ظریفم، فهمیدم که حتی ۱۰ دقیقه هم از ساعت مقرر زودتر اومدم.

 

عینک آفتابیم رو به چشمم زده و با اعتماد به نفس تمام، از ماشین پیاده شدم‌.

 

ماگ قهوم رو تو یه دستم گرفته و کیف بزرگم رو روی آرنج دست دیگم، آویزون کردم.

 

با اون کت و شلوار نوک مدادی خوش دوخت و اندامی که من پوشیده بودم، ظاهرم دیگه هیچی کم نداشت!

 

وارد شرکت شده و از همون اول متوجه تکاپو سه تا منشی که میزشون همیشه جلو در ورودی بود، شدم.

 

حتی با یه نگاه سرسری هم میتونستم بفهمم که امروز فقط من نیستم که به ظاهرم اهمیت دادم!

 

همه وکلای مرد تیپ رسمی و کت و شلواری زده بودن و از لباسای خودمونی و تیشرت و جین های روز های پیششون، خبری نبود.

 

وارد اتاق شیشه ای کنفرانس شده و روی صندلی خودم جاگیر شدم.

کمی بعد بقیه مرد ها هم کم کم اومدن و مثل من، منتظر مجد شدن.

 

اینکه تنها زن این جمع مردونه بودم، همیشه به خودم میبالیدم.

هرچند به راحتی این مقام و جایگاه رو بدست نیاورده بودم!

 

سابقه خوب و تلاش های شبانه روزیم تو برد پرونده های پر ریسک جنایی تو سن کم، مجد سختگیر رو مجاب کرده بود که خودش برای مصاحبه باهام پا پیش بذاره و اولین زن تیمش رو توی یکی از دادگاه های موفقش، استخدام کنه!

 

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.8 (8)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Selena
Selena
10 ماه قبل

سلام دوستان
خوشحال میشم توی چنل تلگرام من جوین بشین تازه شروع کردم به پارت گذاری رمانم قراره مرتب پارت گذاری کنم
https://t.me/mahkom_es
لینک چنلم اگه دوست داشتین جوین شین
با عرض معذرت

همتا
همتا
10 ماه قبل

ی نوشابه واسه خودش باز کنه
خوشم اومد خیلی از خودش تعریف کرد

کیم سوکجین
کیم سوکجین
10 ماه قبل

چرا از اسم من استفاده کردی؟اسمم شاید تو ایران ب معنی ی مدل شلوار باشه ولی من تو کره خیلی محبوبم،ناسلامتی ورلد واید هندسامما هیونگ ترین بی تی اس با خنده های دلربا و شونه های پهن و صدای گیرا و قد بلند و …اوه بسه دیگه الان چشمم میزنن

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x