6 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 118

5
(3)

🔥🔥🔥♥️♥️♥️🔥🔥🔥♥️♥️♥️

 

 

#آتش شیطان 😈

 

 

 

– اطلاعات من مطمئنه جناب محب، شما بیشتر نگران ورودمون به خونه و دسترسی به اون اطلاعات باش!

 

– من اندازه موهای سرم تو اون خونه رفت و آمد داشتم، بیشترین چیزی که بخوام بدونم راه های ورود و خروج اون عمارت بزرگه!

 

– خوبه، منم جای اطلاعات رو میدونم.

تو میتونی واردمون کنی و منم به اطلاعات برسونمت!

 

نگاهی بینشون رد و بدل کردم.

قشنگ برای خودشون برنامه ریزی کرده و تقسیم وظایف کردن، پس من چی؟!؟

 

گلویی صاف کرده و گفتم:

 

– آقایون مثل اینکه یه چیزی رو یادتون رفت؟

 

دایان اخم کم رنگی کرد و پرسید:

 

– چی رو؟؟

 

– منو!

منو فراموش کردین انگار.

فکر کنم قرار بود سه تایی باهم باشیم تو این کار!

 

اخم دایان غلیظ تر شد.

بعد از خاموش کردن سیگارش جواب داد:

 

– نه تابش!

کار ریسکی و خطرناکیه، بهتر خودمون دوتا بریم و خیلی زودم برگردیم.

 

– منم نمی‌گم بریم اونجا کمپ بزنیم!

تو همین مسیر سریعتون، میخوام منم همراه باشم!

 

دوئل نگاهمون شروع شده بود و هیچ‌کدوم قصد کوتاه اومدن نداشتیم.

 

این بین آزاد هم سکوت کرده و گویی منتظر برنده نهایی ما بود!

 

 

 

 

 

 

 

بدون اینکه کم بیارم چندی به عمق چشماش خیره موندم.

 

انگار بالاخره اون کم اورد که پوف کلافه ای کشید و گفت:

 

– باشه حالا بعدا راجع بهش حرف میز‌نیم.

الانم اگه دیگه کاری نمونده، زودتر بزنیم بیرون!

 

آزاد تایید کرد و گفت:

 

– پس اطلاعات بهترین زمان ورودمون با شما!

 

دایان هم سری به تایید تکون داد و از جا بلند شد و بعد از حساب کردن میز که سرش کمی با آزاد بحث کردن، به بیرون هدایتمون کرد.

 

 

” زمان حال ”

 

پس احتمالا این اطلاعات رو برای آزاد هم فرستاده بود.

 

وقتی نگاهم به ساعت افتاد، وسایل رو جمع کرده و با برداشتن پوشه ای که دایان برام فرستاده بود، از دفترم خارج شدم.

 

داشتم در رو قفل می‌کردم که با صدای رستمی به عقب برگشتم.

 

– خسته نباشی تابش جون، تشریف می‌بری؟!

 

– آره عزیزم کارم تموم شده دیگه!

 

قدمی بهم نزدیک شد و با شیطنت گفت:

 

– میگم این آقایی که با پارتی بازی اومد تو، آشنا بود؟!

 

می‌دونستم از این سوالاش می‌خواست به کجا برسه، با اینحال خودم رو وارد بازیش کردم.

 

– آره عزیزم، آشنا بود!

 

– آها!

مثلا از همون آشنا هایی که ممکنه گل بفرسته و بره تو لیست؟!؟

 

– نخیر دختر خوب!

تو واقعا صولت رو یادت نیست؟!

 

قیافش از حالت شیطنت خارج شده و به گیجی و گنگی، تبدیل شد.

 

– مگه باید یادم باشه؟!

 

#پارت271

 

 

 

 

 

 

-مگه باید یادم باشه؟!

 

– آره؛ چند جلسه با آقای محب اومده بود اینجا!

 

تحیر رو میشد تو نگاهش دید:

 

– واقعا؟!؟

 

– آره، دست راسته آقای محبه!

 

– آها پس همونه!

والا ماشالا آقای محب اینقدر جاذبه داره که آدم همه هوش و حواسش فقط اونجاست!

 

ناخداگاه خندم گرفت.

کاملا حق باهاش بود!

 

دایان از همه نظر پر از جاذبه بود، جوری که واقعا سخت بود که در حضورش، به چیز دیگه توجه کرد!

 

به رستمی تعارف زدم تا یه مسیری برسونمش، اما رد کرد و گفت که داداشش میاد دنبالش.

 

بعد از خداحافظی کردن باهاش، از شرکت خارج شدم.

سوار ماشین شده و بعد از گرفتن قهوه، به سمت خونه روندم.

 

پنی رو از خانوم جلالی تحویل گرفته و تا رسیدن به خونه، کلی تو بغلم چلوندمش.

 

بچم اینقدر دلتنگ شده بود که همش خودش رو بهم می‌مالید و صورتم رو لیس میزد.

 

با باز شدن در، خودش رو به سمت پایین انداخت و بدو بدو سراغ اسباب بازی‌هاش رفت.

 

منم فقط شال رو سرم رو برداشتم و با همون لباس های بیرونم، پشت میز نهار خوری جاگیر شدم.

 

با زدن عینکم، یه دور دیگه اطلاعاتی که دایان فرستاده بود رو خوندم.

 

زیر بعضی موارد مهم ترش خط کشیده و گوشه کنار برگه ها، یادداشت هایی نوشتم.

 

بعضی جاهاش واقعا برام مبهم بود و سوال پیش میومد، اما برای پرسیدنش از دایان مطمئن نبودم!

 

نمی‌خواستم فکر کنه که بهونه جدیدی برای ارتباط برقرار کردن باهاش، پیدا کردم!

 

تو همین افکار بودم که با به صدا در اومدن گوشیم، از جا پریدم.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۱۵۵۵۳۹۷

دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۵۰۶۴۴۶

دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه…
InShot ۲۰۲۳۰۴۱۸ ۱۰۵۰۱۵۱۹۵

دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی 0 (0)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی…
IMG 20230128 233946 2632

دانلود رمان عنکبوت 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
دانلود رمان بوی گندم

دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی 0 (0)

11 دیدگاه
      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۶۴۵۸۳۷

دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای…
عاشقانه بدون متن 6

دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۴۴۲۹۸

دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره…
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و…
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
P:z
P:z
6 ماه قبل

پارت ها داره آب میره ها ندا خانم؟؟😂😂😂
ولی مرسی که هر روز پارت میذاری مهربونن❤
خبر نداری چرا دیگه ماه و ماهی رو ستی پارت نمیذاره؟

Asman Abi
Asman Abi
6 ماه قبل

ندا جونی میشه امروز یه پارت اضافه بهمون بدی؟🥲
خیلی دوست دارم بدونم از کدومشون پیام اومده😭😅😍

Asman Abi
Asman Abi
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

وااای بخدا که عشقی❤😍😭

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

دستت درد نکنه ندا بانو😍😘❤

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x