10 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 134

4.7
(3)

♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥

 

 

 

 

 

 

مامان هم مثل من، چند ثانیه مبهوتِ جواب زیبای دایان شد و بعد از اون قهقه ای از خوشی سر داد.

 

همین الان هم مشخص بود چه جایگاهی پیش مامانم پیدا کرده!

 

بعد از اینکه خندش تموم شد، گفت:

 

– حالا می‌تونم به تابش، بابت احساساتش حق کامل بدم!

مردی که بدونه با خانوم ها چطوری برخورد و صحبت کنه، لیاقت دوست داشته شدن رو داره!

 

با لبخند نگاهم رو از مامان گرفته و‌ به دایان دادم.

برق خوشی توی چشماش، دیدنی بود!

 

با همون نگاه جواب داد:

 

– حالا که اینقدر باب میل بودم، اجازه میدین امشب تابش رو تا خونه همراهی کنم؟!

 

– بذار از حامد بپرسیم عزیزم.

اصولا این تصمیمات رو تو خونه، اون میگیره!

 

حقیقتا اصلا اینطوری نبود!

من هیچ وقت راجع به چیزی از حامد اجازه نگرفته بودم، اما میدونستم چرا مامان این حرف رو زده!

 

با این حرف می‌خواست جایگاه حامد رو تو نظر دایان بالا ببره!

 

می‌خواست متوجه بشه با اینکه از مامان کوچکتره یا پدر واقعی من نیست، اما چه جایگاهی تو خونمون و برای ما داره!

 

با این کارش کاملا موافق بودم و می‌خواستم دایان هم متوجه این موضوع بشه!

 

دایان سرش رو کمی خم کرد و جواب داد:

 

– حتما!

اتفاقا فکر کنم ایشون هم مشتاق این صحبت مردونه هستن!

 

 

 

 

با دعوت سعید، به صحبتمون خاتمه داده و از جا بلند شدیم.

 

میز‌ بزرگی گوشه سالن قرار داشت که روش با غذا های زیادی پر شده بود.

 

مامان ما رو تنها گذاشت و به سمت حامد رفت.

داشتیم با دایان به سمت میز می‌رفتیم که نگاهم اتفاقی به لیلا افتاد.

 

همون لحظه لبخند شیطونی زد و با چشم و ابرو به دایان اشاره کرد.

 

حتما فکر می‌کرد تو همین چند ساعت تونستم مخ دایان رو بزنم!

 

به اشاراتش لبخندی زده و نگاهم رو گرفتم.

بذار هرطور که دوست داشتن فکر کنن.

 

هردو برای خودمون غذا کشیده و بعد از جاگیر شدن رو مبل دو نفره ای، مشغول خوردن شدیم.

 

بعد از تموم شدن غذامون، دایان گفت میره تا با حامد کمی صحبت کنه.

 

باهم از در ویلا خارج شدن و برای راحت تر حرف زدن، تو باغ رفتن.

 

وقتی حس کردم صحبتشون طولانی شد، پشت پنجره رفتم تا ببینم چه خبره.

 

دوش به دوش هم ایستاده بودن و سیگار می‌کشیدن.

همین؟!؟

این بود صحبت کردنشون؟!

 

با صدای مامان ترسیده تو جام پریدم:

 

– وااا اینارو ببین

انگار رفیق صمیمی همدیگن و با هم اومدن رفاقتی یه سیگاری بکشن!

 

– وای مامان ترسیدم!

 

– از من نترس دختر؛

از دوست پسرت بترس که همه رو بلده و میتونه با زبونش همه رو، روی انگشتش بچرخونه.

نگا نگا چه زود با حامد داداشی شده و داره براش سیگارشو روشن می‌کنه!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4 (11)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
5 ماه قبل
  • حامد و دایان یا برادر هستند یا حامد عموی دایان ، آزاد در مورد حامد هشدار داده بود به تابش ،،،،البته حدسیات من از رمان این بود
زهرا
زهرا
5 ماه قبل

یدونه دایان آرزو کنم بنظرتون برآورده شدن بلده؟؟؟😂😂

همتا
همتا
5 ماه قبل

وای چقدر همه چیز خوب بود تو این مهمونی آدم میترسه ی اتفاقایی تو راه باشه

رهگذر
رهگذر
5 ماه قبل

من میگم دایان وحامد از قبل همو میشناختن نظرتون؟

بانو
بانو
پاسخ به  رهگذر
5 ماه قبل

بله بله منم موافقم 😌

خواننده رمان
خواننده رمان
5 ماه قبل

سلام ندا بانو خوبی عزیزم خسته نباشی پارتا رو خیلی کوتاه کردی دخترم

atosa
atosa
5 ماه قبل

خدا یه دونه دایان هم به ما بده 😂😂

دیانا
دیانا
5 ماه قبل

چرا انقدر کسل کننده شده چندتا پارت که تو این مهمونی هستن☹️☹️☹️

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x