23 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 138

5
(1)

🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️

 

 

 

 

 

 

به محض خروجمون از ساختمون، وحید که انگار منتظرمون بود، به سمتمون حمله کرد و فریاد کشید:

 

– هرزه من کی دست روت بلند کردم؟!؟!

هر گوهیم که بودم رو ضعیفه جماعت دست بلند نکردم و نمی‌کنم!

این کصشرا چی بود تو و اون دخترخاله هرزت تو دادگاه می‌گفتین؟!؟

جنده بازیای خودتو یادت رفته؟!

کم از بغل این و اون جمعت می‌کردم تو مستی؟!؟

حالا برای من شده بودی مریم مقدس و‌ اشک تمساح می‌ریختی؟!

 

تمام مدتی که فریاد می‌کشید، وکیلش به زور هیکل ‌گندش رو سعی می‌کرد مهار کنه تا به سمتمون حمله نکنه.

 

رو به وکیلش داد زدم:

 

– ولش کنین آقای رحیمی ببینم چه غلطی می‌خواد بکنه مرتیکه.

خوبه هنوز دو ‌قدم هم از دادگاه دور نشدیم.

دلم می‌خواد بیاد جلو نوک انگشتش به ما بخوره تا من به خاک سیاه بنشونمش!

اینکه تو بغل شما پارس کنه که هنر نیست!

 

آقای‌ رحیمی حینی که از فشار و زور زیاد قرمز شده بود، مثل ‌من فریاد کشید:

 

– تروخدا خانوم احمدی شما کوتاه بیاین!

 

جیغ زدم:

 

– مگه نمیبینین داره صفات خواهر مادرش رو به من و موکلم نسبت میده؟!

من همین الان میخوام ازش شکایت کنم.

خداروشکر هم کلی شاهد زنده دارم هم دوربین دادگاه هست!

 

وقتی به سمت ساختمون پا تند کردم، رحیمی سریع وحیدی که هاج و واج من و شلوغ بازیام رو نگاه می‌کرد، رها کرده و به سمتم دوید.

 

 

– خانوم احمدی لطفا!

ما قبلا باهم کار کردیم، شما که بی منطق نبودین!

موکل من عصبی بود یه چیزی از دهنش در رفت.

من از سمت ایشون از شما عذرخواهی می‌کنم!

 

 

 

 

 

 

بالاخره از حرکت ایستاده و به سمت مرد مو جوگندمی رو به روم برگشتم.

 

حرفای وحید ذره ای برام اهمیت نداشت، اما اگه الان سکوت می‌کردم، به مدارک جعلیم بیشتر اعتراض می‌کرد و‌ ممکن بود یجایی تقش در بره و همه چی به فنا بره!

 

– فقط به یه شرط آقای رحیمی!

 

نفسش رو بیرون فوت کرد و گفت:

 

– امر بفرمایید.

 

– به موکلتون بگید اگه یبار دیگه بخواد به موکل من نزدیک بشه یا این حرف هارو تکرار کنه ازش شکایت میکنم و قانونی پیگیرش میشم!

 

– چشم من بهشون میگم.

بازم عذرخواهی میکنم از جانب‌ ایشون.

 

لبخند کوچیکی زدم:

 

– شما چرا آقای رحیمی.

اونی که فقدان تربیتی داره موکلتونه!

پیشنهاد میکنم دیگه همچین کیس هایی رو قبول ‌نکنین، برای آوازتون افت‌ داره!

 

ازش خداحافظی کرده و حین رد شدن از کنار وحید با بدنم چنان تنه ای بهش زدم که قدمی به عقب برداشت.

 

با شنیدن قدم های تندی که پشت سرم میومد، فهمیدم ندا بالاخره از بهت در اومده و داره پشت سرم میاد.

 

هردو سوار ماشین شدیم.

ماشین رو روشن کرده و حینی که عینک آفتابیم رو به چشمم میزدم، نگاهی از گوشه چشم به ندایی که هاج و واج بهم خیره شده بود، انداختم.

 

ماشین رو به حرکت در اورده و گفتم:

 

– از من به تو نصیحت، همیشه سلیطه بازی جوابه!

اصلا ورق رو برمی‌گردونه!

 

 

(از منه پیرزن به شما نصیحت،

خیلی وقتام جواب نمیده😂🙋🏻‍♀️)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4 (11)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

23 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
راحیل
راحیل
5 ماه قبل

سلام عزیز دلم خدا قوت ممنون عالی بود مثل همیشه ایشالله کتاب ها تون رو بخونم و کیف کنم گلم شایدم نوشته باشی من بی‌خبرم مهربونم

P:z
P:z
5 ماه قبل

یکی از کامنتای منو تایید نکردی ننه ندااا
مگه سرّی بود اون قضیه که گفتم؟؟؟😂😂

P:z
P:z
پاسخ به  neda
5 ماه قبل

اووو
دستت بی بلاا

آهو
آهو
5 ماه قبل

اولا مرسی نداجونم دوما راست میگی واقعا این وحید عرضه نداشت که اگه داشت بخاطر سلیطه بازیش همچین میزدش که بره آسمون بابرف سال دیگه بیاد پایین دختره ی حقه باز…

P:z
P:z
5 ماه قبل

حق گفتی ننه جونممم❤❤😂

رمان خوان اعظم
رمان خوان اعظم
5 ماه قبل

سلام ندا بانو خسته نباشید
شما پیر نیستید اصن به نظر من شما نو جوان هستید 🫂😘

همتا
همتا
5 ماه قبل

اگه واقعا دست بزن نداشته نباید الکی میگفتن خب تو دادگاه
اون موقعی که پول داشت و خرج میکرد و دائم مهمونی میداد و فک و فامیل ندا رو دعوت میکرد، ندا باید به این روزام که ممکن بود اتفاق بیفته باید فکر میکرد دیگه
قبول دارم اینکه فرار کرده و زنش رو تو این مشکلات تنها گذاشته کار درستی نبوده ولی خب اینکارای خانوم وکیلم درست نیس

Bahareh
Bahareh
پاسخ به  همتا
5 ماه قبل

کاملا موافقم خانم وکیله خودش یه پا کلاهبردار حرفیه

Zahra nasiri 1386
Zahra nasiri 1386
5 ماه قبل

مرسی ممنون
عه ندی این چه حرفیه؟ با اینکه نمیگی چند سالته ولی دیگ نگو پیرزن که! ۹۰ درصد مواقع جوابه خو

خواننده رمان
خواننده رمان
5 ماه قبل

ندا جان فاطمه خانم چشه چرا پارت نمیذاره حالش خوبه؟

P:z
P:z
پاسخ به  neda
5 ماه قبل

نی نی ش داره دنیا میاد نداجونم؟؟

P:z
P:z
پاسخ به  neda
5 ماه قبل

ایشالا به سلامتی
خوش قدم باشه براشوننن
میشه بگی شاه خشت رو بزاره؟ من واقعاا از خوندن شاه خشت لذت میبرممم

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  neda
5 ماه قبل

واقعا نگرانش بودم درسته به کامنتامون جواب نمیده ولی دنبال کنندگان سایت همه دوستش داریم😍

خواننده رمان
خواننده رمان
5 ماه قبل

😂😂😂

camellia
camellia
5 ماه قبل

مرسی و ممنون خانم ندا🙏

دسته‌ها

23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x