8 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 140

5
(3)

♥️🔥🔥🔥♥️🔥🔥🔥♥️🔥🔥🔥♥️

 

 

 

 

 

 

با اسمی که روی اسکرین گوشی افتاده بود لبخندی روی لبم نشست.

 

– سلام خانوم شبتون بخیر.

 

– سلام کیا

پیداش کردی؟!

 

– بله خانوم ولی خیلی سخت بود.

 

– میدونستم تو از پسش برمیای!

فردا ساعت ۲ بیا دفتر حرف بزنیم.

 

– چشم

با اجازه!

 

” خدانگهداری ” زمزمه کرده و با همون لبخندی که از اول تماسش مهمون لبام شده بود، به آشپزخونه رفتم تا یه چیزی برای خوردن سر هم کنم.

 

 

****

 

تا تایم ناهار تند تند کارام رو انجام داده و به رستمی سپردم که وقتی کیا اومد بذاره بیاد تو دفترم.

 

اونقدری به دفترم رفت و اومد داشت که همه میشناختنش و فکر می‌کردن یکی از دوستای نزدیکمه.

 

البته این باور رو خود کیا ایجاد کرده بود.

برخلاف رفتارش تو تنهایی که محترمانه و کاری بود، ازش خواسته بودم جلو بقیه باهام صمیمی برخورد کنه و خودش رو یه دوست صمیمی معرفی کنه.

 

البته اگه بخوام انصاف رو هم رعایت کنم، برای منم بیشتر شبیه به دوست بود.

 

اما خودش دوست داشت باهام مثل رئیسش برخورد کنه و همیشه احترام رو رعایت کنه!

 

 

 

 

 

 

 

راس ساعت ۲ تقه ای به در خورد که دوباره موجب لبخندم شد.

 

همیشه آن تایم بود و اینم یکی از هزاران حسن خوبش بود!

با اجازه ورودم، وارد دفتر شد.

 

سلامی کرد که از جا بلند شدم.

با دستم به سمت مبل ها اشاره زدم تا بشینه

 

– خوش اومدی کیا

امیدوارم خوش خبر باشی!

 

رو مبل رو به روییم جاگیر شد و جواب داد:

 

– من هیچ وقت ناامیدتون نمی‌کنم خانوم!

 

با لبخند، سری به تایید تکون دادم.

 

– خب؟

چی دستگیرت شد!؟

 

– به هیچ وجه نتونستم به گوشی و سیستم محب یا منشیش دست پیدا کنم، اما برخلاف اونا، انگار بادیگاردش هیچ بویی از تکنولوژی نبرده و خیلی راحت تونستم اپلیکیشن جاسوسیم رو روی گوشیش نصب کنم.

 

 

– گفتم که!

همه فکر میکنن برنامه های مدیرعامل افشار یا تو سیستم های خودشه یا منشیش.

پس به طبع سیستم های امنیتیشون هم برای اون ها بکار برده میشه!

هیچکس به بادیگاردش شک نمیکنه، درحالی که دایان همه برنامه هاشو با صولت ست میکنه

میدونستم صولت هم هدف آسونیه!

 

 

پوزخندی زد گفت:

 

– شما همیشه حدساتون درسته خانوم!

 

خنده کوتاهی کردم:

 

– حالا از این حرفا بگذریم،

نگفتی چی دستگیرت شد!؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 4 (11)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
5 ماه قبل

من نفهمیدم کیا،کی بود فراموش کردم که اصلا کیا کجای داستان بود

بانو
بانو
5 ماه قبل

وای چی پیدا کردن یعنی🤔

دیانا
دیانا
5 ماه قبل

سلام ندا جون این فاطی کجاست دوباره چند روزه گم شده خبری ازش نداری نگرانیم
راستی پارت ها هم اب رفته فهمیدیم ولی هیچی نمیگیم

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  دیانا
5 ماه قبل

هستم ولی خستم 😂

P:z
P:z
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
5 ماه قبل

فاطمه جون سلاااممم
خسته نباشی هیچوقت ایشالاا
حالت چطوره؟
نی نی دنیا اومد بالاخرهه؟
عکسشو بزارر
❤ 😍

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  P:z
5 ماه قبل

سلام عزیزم مرسی 😂
نه هنوز،همین روزا میاد دیگه
باشه اومد عکسشم میزارم

P:z
P:z
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
5 ماه قبل

ایشالا به سلامتیی❤❤

خواننده رمان
خواننده رمان
5 ماه قبل

فکر میکنم تا پارت آخر هر لحظه روی جدیدی از تابش رو ببینیم ممنون ندا خانم منظم امیدوارم امروز رمانای فاطمه رو پارت گذاری کنی

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x