1 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 154

4.7
(3)

 

 

 

 

 

 

 

موافقتم رو اعلام کردم.

با اینکه کار و پرونده عقب افتاده خیلی داشتم، اما ترجیح میدادم فردا پیششون باشم!

 

– به شرط اینکه فردا برام از اون غذا های خوشمزت بپزی!

 

خنده تو گلویی کرده و با گفتن ” باشه دردونه ” موافقتش رو اعلام کرد.

 

حامد دستپخت خوبی داشت و هنوز روزایی که اینجا زندگی می‌کردم و بعضی از جمعه ها آشپزی رو گردن می‌گرفت، تو خاطرم بود!

 

با اینکه چند سال بیشتر نگذشته، اما اونقدری زندگیم با اون زمان ها عوض شده که انگار یه نسل زمان برده!

 

تو این عمر کوتاهم چه چیز هایی رو که تجربه نکرده و چه چیز های دیگه ای قرار بود تجربه کنم؛ خدا می‌دونست!

 

صدای باز شدن در خونه اومد و پشت سرش صدای سیمین خانوم، بلند شد:

 

– آقا حامد زیر غذا رو خاموش کردم.

منم میرم اتاقم تا کمی استراحت کنم، اگه چیزی لازم داشتین صدام کنین.

 

حامد با نهایت محبت ازش تشکر کرده و شب بخیری گفت.

وقتی به شب بخیر من هم جواب داد، دوباره به خونه برگشت.

 

حامد که برای حرف‌ زدن با سیمین جون از جاش بلند شده بود، به سمت من چرخید و گفت:

 

– پاشو بریم تو شام بخوریم.

هوا هم داره سرد تر میشه!

 

قبول‌ کرده و از جا بلند شدم.

پشت سر حامد وارد خونه شده و تو همون حین پرسیدم:

 

– مامان گرسنه خوابید؟!

نیاز نیست بیدارش کنیم شام بخوره؟؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وارد آشپزخونه شد و جوابم رو داد:

 

– قبل از اینکه بهش قرص بدم مجبورش کردم چند قاشق غذا بخوره.

با اون سردرد شدیدی که گرفته بود، بهتره بذاریم بخوابه!

 

ازش ممنون بودم که حواسش به کوچکترین چیز مربوط به مامان هم بود!

 

واقعا حضور حامد تو زندگیمون نعمتی بود که می‌تونست تو کفه مقابل همه سختی هایی که تجربه کردیم، قرار بگیره و برابری کنه!

 

با کمک هم فسنجونی ‌که مامان درست کرده بود رو تو ظرف کشیدیم و با چیدن میز، پشتش جاگیر شده و مشغول خوردن شدیم.

 

وقتی تموم شد، نذاشتم حامد دیگه کمک کنه و به بیرون هدایتش کردم.

 

ظرف هارو تو ماشین ظرفشویی چیده و اطراف رو کمی مرتب کردم.

 

وقتی کارا تموم شد،برای خودم و حامد چایی ریخته و به پذیرایی بردم.

 

اما وقتی پیداش کردم، روی‌ کاناپه دراز کشیده بود و ساعد دستش رو روی صورتش قرار داده بود.

 

آروم صداش کردم تا از خواب یا بیدار بودنش مطلع بشم.

وقتی جوابی نگرفتم، سینی چایی رو روی میز گذاشته همون پتویی که برام اورده بود رو، روش انداختم.

 

علاوه بر خستگیش، از لحاظ روحی هم روز سختی رو گذرونده بود و حق داشت به این سرعت خوابش ببره!

 

چایی هارو برگردونده و به سمت اتاق مامان رفتم تا بهش سری بزنم.

 

اتاق با اینکه تو تاریکی و سکوت مطلق فرو رفته بود.

به آهستگی به تخت نزدیک شده و‌ کنارش نشستم.

 

رد خشک شده اشک رو صورتش نشون میداد که تو نبود حامد، باز هم کلی گریه کرده تا خوابش برده.

 

دستی به موهای خوش رنگش کشیده و به آهستگی پیشونیش رو بوسیدم که با صدایی گرفته اسمم رو زمزمه کرد.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
camellia
camellia
4 ماه قبل

امروز پارت نداریم?🙁😔

آخرین ویرایش 4 ماه قبل توسط camellia

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x