4 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 6

4
(1)

『آتـش‌شیطــٰان!』

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

#پارت_6

یه هفته از اون ماجرا می‌گذشت و دیگه خبری از اون شیاد نبود.

منم دیگه کم کم بی‌خیال انتظار الکی، شده بودم.

 

وقتی نمیدونستم چه برنامه ای تو سرش داره و چیکار می‌خواد بکنه، برای چی الکی خودم رو اذیت کنم؟؟

بعدا، همون موقع یه فکری به حالش می‌کردم!

 

 

تو این هفته فشار های کاریم کمتر شده، باعث شده بود بیشتر برای خودم وقت بذارم‌.

 

علاوه بر یه استخری که با دوستام رفتم، یه تایم اپیلا**سیون هم گرفته و برای رفتن آماده شدم.

 

پنی هم این روزا، مثل من بی حوصله شده بود و حتی دیگه سراغ اسباب بازیاش نمی‌رفت.

شاید باید یه اسباب بازی جدید براش می‌خریدم.

 

تو همین افکار بودم که به سالن رسیدم.

بعد از انجام کار هام، موقع حساب پول، صدای پیامک گوشیم بلند شد.

 

اول بهش توجهی نکرده و به کار خودم ادامه دادم.

اما با فکر اینکه ممکنه اون مرتیکه باشه، سریع از پذیرش عذرخواهی کرده و گوشیم رو باز کردم‌.

 

حدسم درست بود؛ خود عوضیش بود!

 

” خور*دنی بودی، خوردنی تر شدی بیبی!

اما تو که شی**و بودی عزیزم چرا الکی پولتو حروم کردی؟! ”

 

پوزخندی از حرص زدم.

بعد از اون اتفاقات و اون فاصله یه هفته ای، پیام داده بود تا همچین چرت و پرتی بگه؟!؟!؟

 

این بشر بدجوری رو مخم رفته بود؛ اما اینکه نمی‌تونستم هیچ بلایی سرش بیارم بیشتر حرصم میداد!

 

نباید میذاشتم متوجه این حرص و عصبانیتم بشه و بیشتر از آزار دادنم لذت ببره‌.

 

برای اولین بار، بالاخره به پیام هاش جواب دادم:

 

” باید برای شارژ مجدد میومدم تا همونطور خور***دنی باقی بمونم بیبی!!! ”

 

وقتی دیگه جوابی ازش نیومد، با پیروزی لبخندی زده و به کارم برگشتم‌.

 

مشخص بود توقع این جواب رو از من نداشته که اینطوری ساکت شده!

 

هرچقدر هم اطلاعات و تحقیقاتش راجع به من گسترده و جامع باشه، اما باز هم مونده تا منو کامل بشناسه.

به خونه برگشتم و بعد از یه دوش کوتاه، با همون حو*له یه وجبی، مشغول درست کردن غذا شدم.

 

اینکه میتونستم توی خونه اینطوری راحت بگردم و هرکاری که دوست دارم انجام بدم، اصلی ترین دلیلی بود که از خانواده جدا شده و مستقل زندگی می‌کردم!

 

هم از نظر پوشش هم از نظر جن**سی!

به هرحال من هم نیاز هایی داشتم و نمی‌تونستم با حضور پر‌رنگ خانواده، بهشون رسیدگی کنم!

 

الان هم خیالم راحت بود که تو خونه تنهام و کسی شاهد کارایی که میکنم نیست.

 

پای گاز مشغول غذا بودم و همینطور برای خودم، آهنگی رو زیر ل*ب زمزمه می‌کردم که صدای تلفن خونه بلند شد.

 

با دیدن شماره مامان، تلفن بیسیم رو بین گوش و گرد**نم نگه داشته و علاوه بر صحبت، به ادامه غذا درست کردنم رسیدم.

 

صحبت هامون هول احوال پرسی عادی و حرف های روزمره گذشت و خیلی زود تموم شد.

 

مثل همیشه؛ ما خیلی حرف مشترکی باهم نداشتیم و مکالمه هامون پشت تلفن، بیشتر از پنج دقیقه طول نمی‌کشید!

 

بعد از قطع شدن تماس، هنوز تلفن رو زمین نذاشته بودم که دوباره توی دستم، زنگ خورد.

 

شماره ناشناس بود!

دکمه پاسخ تلفن رو زدم، اما قبل از اون صحبتی نکردم.

 

_ الو؟؟ خانوم احمدی؟

 

_ خودم هستم بفرمایید.

 

_ خوبی تابش جون؟

من رستمی هستم، منشی دفتر.

 

آسوده نفسم رو بیرون دادم.

این روزا حتی به سایه خودمم مظنون شده بودم!

 

_ خوبید خانوم رستمی عزیز؟ امری داشتید با من؟!

 

_ آره عزیزم.

ببخشید خارج از تایم کاری تماس گرفتم، اما یه مسئله اورژانسی پیش اومده!

آقای مجد فرمودن که با همه تیم وکلای شرکت تماس بگیرم و جلسه فردا رو بهشون اطلاه رسانی کنم.

 

_ جلسه فردا؟؟

چه بی خبر!

راجع به چی هست حالا؟!

 

_ دقیق نمیدونم والا تابش جون، اما فکر کنم راجع به پرونده ایه که این چند روز حسابی توی فضای مجازی و اخبار سر و صدا راه انداخته و ترند شده!

احتمال زیاد ایشون موکل جدید هستن و آقای مجد میخوان هماهنگی های لازم رو از قبل انجام بدن.

حالا شما فردا یک ساعت زودتر تشریف بیارید برای جلسه، اونجا مشخص میشه همه چیز‌.

 

بابت عجله ای که داشت تا به بقیه هم خبر بده، سرسری ازش خداحافظی کردم.

 

پرونده ای که اخیرا توی فضای مجازی و اخبار سر و صدا کرده؟؟؟

 

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
10043162 4 Copy

دانلود رمان یکاگیر 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۶۵۷۴۴۷

دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۳۴۲۰۹۶

دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار…
Romantic profile picture without text 1 scaled

دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (3)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۱ ۰۷۱۹۰۴۲۳۰

دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص…
رمان شهر بازي

رمان شهر بازي 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات…
IMG 20230622 120956 438

دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی 0 (0)

6 دیدگاه
خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که…
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری

دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری 3.8 (6)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت…
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هاچ
هاچ
10 ماه قبل

ندا جون یه تایم رو مشخص کن برای این رمان که تو اون تایم بزاری💙

Shaghayegh
Shaghayegh
10 ماه قبل

لطفا پارت روزانه نیست لااقل طولانی باشه

میم
میم
10 ماه قبل

از این‌پارت زیاد بده

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x