رمان آتش شیطان پارت 121 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 121

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

بازم با سکوت نگاهم کرد که با حرص تکونش داده و دوباره پرسیدم:

 

– بگو دایان!

راه خروج دیگه ای هست؟!

اگه شیفت اون دختره عوض شه، میتونیم از این خونه کوفتی بریم بیرون؟!

 

چشماشو رو هم کمی فشرد و جواب داد:

 

– نه!

اینو گفتم که نیلوفر به دردسر نیوفته!

 

متعجب پوزخندی زده و بهش خیره موندم.

 

– ههه نیلوفر!

اونوقت نیلوفر جون به دردسر نیوفته ولی ما بیوفتیم ایرادی نداره؟!

 

– تابش بی منطق نباش!

من یه راهی پیدا میکنم.

 

– خودت میگی هیچ راهی نیست

چیو میخوای پیدا کنی؟!؟

 

 

– اینقدر سر و صدا راه ننداز دختر، من برنامه همه چیز رو ریختم از قبل.

چنتا اتاق جلوتر همون اتاقیه که دنبالش بودیم، چیزی نمونده دیگه!

کشیک میکشم وقتی این جلو ها نبودن میریم سمت اتاق.

راه خروجمون هم از راهرو مجاوره، پس باهاشون رو به رو نمیشیم، باشه؟!

دیدی؟؟

همه چی تحت کنترله!

 

با توضیحاتش کمی آروم تر شدم.

با این حال بخاطر اون دختره نیلوفر بی دلیل دلخور بودم و نمی‌خواستم از موضعم به این زودی پایین بیام!

 

با دستم به لباساش اشاره کرده و گفتم:

 

– از لباسای تنت مشخصه که چقدر همه چی تحت کنترله!

 

با حرص، با تن صدای پایین جواب داد:

 

– ببخشید که تو کمدم هودی و شلوار شیش جیب نداشتم!

 

لحظه ای از تصورش تو همچین لباس هایی خندم گرفت.

دایان انگار ذاتا آفریده شده بود که کت و شلوار پوش باشه و چیز دیگه ای به تنش نمی‌نشست!

 

 

 

 

 

 

 

 

وقتی اونم حس کرد تنشم کمتر شده، دستام رو توی دستش فشرد و گفت:

 

– نگران نباش خانوم وکیل من اگه خودمم گیر بیوفتم، تورو از اینجا میکشم بیرون!

 

جوابی ندادم و فقط خیره نگاهش کردم.

دوباره دستام رو توی دستای دستکش پوشش فشرد و در نهایت رهاشون کرد.

 

به سمت در چرخید و کمی لای در رو باز کرد و سرکی کشید.

 

یه لحظه صدای اون دوتا زن نزدیک تر شد که دایان سریع خودش رو عقب کشید و در رو بست.

 

فحشی زیر لب داد و دوباره گوشش رو به در چسبوند.

نفس حرصی کشید و گفت:

 

– اون پسره لعنتی زودتر از ما دستش به اون فایلا میرسه و فلنگو میبنده.

راه خروجم که بهش یاد دادیم!

 

– اینقدر بهش بی اعتماد نباش!

گفت دنبالم بیاین ما نرفتیم!

 

– راه از اینطرفه دختر خوب!

اونطرفی که اون رفت می‌خورد به پذیرایی، از همه طرف دید داشت

دیوونگی محض بود اگه از اون سمت می‌رفتیم!

 

جوابی نداشتم که بهش بدم.

دایان از هممون بهتر این خونه رو میشناخت.

 

بجاش منم گوشم رو به در چسبوندم تا ببینم کی سر و صدا کمتر میشه.

 

چندی نگذشته بود که صدای آژیر خطر از همه طرف خونه بلند شد.

صداش شبیه صدای زنگ های آتش‌ سوزی بود!

 

اینجا دقیقا چه خبر بود؟!

متعجب به دایان خیره شدم که قیافه اونم مثل من، علامت سوال بود!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان

  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانتور pdf از گیتا سبحانی

  خلاصه رمان :       دنیا دختره تخسی که وقتی بچه بود بیش فعالی شدید داشت یه جوری که راهی آسایشگاه روانی شد و اونجا متوجه شدن این دختر یه دختر معمولی نیست و ضریب هوشی بالایی داره.. تو سن ۱۹ سالگی صلاحیت تدریس تو دانشگاه رو میگیره و با سامیار معتمدی پسره مغرور و پر از شیطنت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازییی
نازییی
1 سال قبل

اِی آزاد نامرد

البته فک کنم😂😂

دیانا
دیانا
1 سال قبل

من میگم آزاد توانسته مدارک برداره
صدای آژیر هم آزاد کاری کرده بلند بشه که اون ها بتونن در برن

همتا
همتا
1 سال قبل

وااای نکنه آزاد گرفتار شد
نمیشه ی پارت کوتاه دیگه هم امروز بذاری لطفا

کاربر
کاربر
1 سال قبل

آقا جان نزار این رمان کوفتی نزار رومانای که باید بزاری رو نمیزاری اینو میزاری

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

سلام ندا جون خسته نباشی استرسیمون کردی دختر

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x