4 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 125

5
(3)

 

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

وقتی اسم حامد رو روی گوشی دیدم، با ذوق جواب داده و مشغول احوال پرسی باهاش شدم.

 

کمی از بی معرفتیم گلایه کرد که با چرب زبونی و کلی عذرخواهی، از دلش دراوردم.

 

گفت برنامه باغ با چنتا از همکاراش برای آخر هفته چیده و دوست داره که منم همراهیشون کنم.

 

قبول کرده و قول دادم خودم رو به موقع برسونم.

کمی بعد مامان هم گوشی رو گرفت و با اون هم کمی صحبت کردم.

 

مثل حامد اون هم شاکی بود که قول دادم آخر هفته از دل هردوشون در بیارم.

 

بالاخره بعد از یه ربع، مکالممون تموم شد و قطع کردم.

 

سرسری موهام رو خشک کرده و بعد از پوشیدن لباس راحتی، راهی تخت خواب شدم.

 

صبح کمی زودتر از خواب بیدار شدم.

چون ماشین نداشتم باید تاکسی می‌گرفتم.

 

از در خونه خارج شدم که همون لحظه ماشینم جلو پام ایستاد.

 

از تعجب قدمی به عقب برداشتم که صولت بلافاصله از در راننده پیاده شد و به سمتم حرکت کرد.

 

– سلام خانوم احمدی صبحتون بخیر.

ماشینتون رو اوردم!

 

– سلام آقا صولت صبح شما هم بخیر.

دستتون درد نکنه، چرا زحمت کشیدین؟!

 

– آقا دستور دادن اول وقت ماشینتون رو براتون بیارم که خواستین سر کار برید مشکلی نداشته باشید!

 

دایان به فکر همه چی بود!

با اینکه دیشب بهش چیزی نگفته و یاداوری نکرده بودم، اما حواسش بود!

 

– دستتون درد نکنه.

 

یهو یادم اومد که سوییچ ماشین که دست من بود، پس چطوری؟!؟

 

برای اطمینان یه بار دیگه تو کیفم رو چک کردم، که پیداش کردم.

 

سوییچ رو بالا اورده و با گیجی پرسیدم:

 

– سوییچ که دست منه!

پس چطوری…!؟

 

بدون اینکه جوابم رو بده، فقط لبخندی زد و با گفتن ” مراقب خودتون باشید، روزتون خوش! ” پیاده به سمت انتهای کوچه به راه افتاد!

 

از کار و رفتارش جوری متعجب بودم که حتی فراموش کردم بهش تعارف بزنم که برسونمش!

 

واقعا دایان و صولت چجور آدمایی بودن!؟!

 

 

 

 

 

 

 

 

چند روزی از اون ماجرا گذشت و تو این چند روز اتفاق خاصی نیوفتاد.

 

بعد از اون حجم از آدرنالین، به این آرامش احتیاج داشتم!

 

نمی‌دونستم دایان با اون مدارک چیکار کرده، اما هرچه سریع تر می‌خواستم بفهمم.

 

عصر که از شرکت زدم بیرون، شمارش رو گرفتم تا راجع به همین موضوع باهاش صحبت کنم.

 

به بوق دوم نرسیده بود که رد تماس داد.

متعجب خواستم دوباره شمارش رو بگیرم که پیامکش بالای صفحه گوشیم ظاهر شد.

 

” من تو جلسه ام، بعدا باهاتون تماس می‌گیرم ”

 

چه لفظ قلم!

گاهی نمی‌تونستم بفهممش!

 

تصمیم گرفتم‌ بجاش به آزاد زنگ بزنم.

بهرحال اطلاعات اون هم دست کمی از دایان نداشت!

 

مثل همیشه، آزاد خیلی زود جواب داد و با همون لحن پر انرژیش، شروع به حرف زدن کرد.

 

– به به ببین کی افتخار داده!

 

– سلام!

 

– سلام بانو

عصرت بخیر!

چه اتفاق خوش یمنی افتاده که این سعادت نصیبم شده؟!

 

با خنده جوابشو دادم:

 

– من دخترای اطرافت نیستم که زبون بریزی و مخمو بزنی!

 

– خدا رو چه دیدی، شاید دیدی با همین کارا زدم.

من که ازش نتیجه صد درصدی گرفتم!

تضمینی رد خور نداره!

 

– متاسفانه از شانست این دفعه داره!

 

– آها یعنی می‌خوای بگی بنده مطابق سلیقه بانو نیستم و تایپ ایشون، یه آدم خشک‌ و عصبی و دو قطبیه؟!

مدیونی فکر کنی اشاره مستقیم به شخص خاصی‌ دارم!

 

الان منظورش دایان بود؟!

دایان کدوم یکی از این خصوصیت هایی که می‌گفت رو داشت؟!

 

معترض گفتم:

 

– کجای دایان عصبی و دو قطبیه؟!

حالا شاید یکم خشک و رسمی‌ باشه ولی عصبی نیست!

این حرفا چیه پشتش میزنی؟!؟

 

– میگن حرفو زمین میندازی صاحبش برش میداره، همینه ها!

اولا اینکه مگه من اسم شخص خاصی رو اوردم؟!

دوما خودت گوش کن می‌فهمی که کی عصبی و دو قطبیه!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
127693 473 1

دانلود رمان راز ماه 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی…
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۲ ۱۱۱۴۴۶۰۴۴

دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۶ ۱۰۵۵۵۹۲۹۹

دانلود رمان انتقام آبی pdf از مرجان فریدی 0 (0)

7 دیدگاه
  خلاصه رمان :   «جلد دوم » «جلد اول زندگی سیگاری»   این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو.
IMG 20230123 230820 033

دانلود رمان با هم در پاریس 5 (1)

10 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز…
IMG 20230128 234002 2482 scaled

دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۲ ۱۴۳۸۱۸۴۶۹

دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی…
IMG 20240522 075749 599

دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی 4 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر…
nody عکس های شخصیت بهار و کامران در رمان ازدواج اجباری 1626111507

رمان ازدواج اجباری 0 (0)

1 دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش  
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۴ ۰۱۴۵۲۱۲۷۵

دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند 0 (0)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۲ ۱۲۰۱۲۴۶۴۹

دانلود رمان بی دفاع pdf از هاله بخت یار 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :       بهراد پارسا، مردی مقتدر اما زخم خورده که خودش و خانواده‌ش قربانی یه ازمایش غیر قانونی (تغییر ژنتیکی) توسط یه باند خارجی شدن… مردی که زندگیش در خطره و برای اینکه بتونه خودش و افراد مثل خودش رو نجات بده، جانان داوری، نخبه‌ی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Aylin
Aylin
8 ماه قبل

سلام ندا جون امروز پارت نداریم 🙁

همتا
همتا
8 ماه قبل

مرسی عزیزم

Asman Abi
Asman Abi
8 ماه قبل

ندا جونی🤗🤗🤗دوست داریم هوار تا❤❤❤😂

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x