2 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 135

5
(3)

🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️🔥🔥♥️♥️

 

 

 

 

 

 

– حالا چیشده مگه؟!

یه سیگار باهم کشیدن دیگه.

عجیب تر اینه که من از خیلی وقته ندیده بودم حامد سیگار بکشه!

 

– منم همینو میگم دیگه دختر!

حامد قبلا زیاد میکشید، ولی وقتی ازش قول گرفتم روزی یکی فقط بکشه عمل می‌کرد، اما مطمئنم یه نخش رو امروز کشیده!

من خیلی دیدم دوستاش بهش تعارف میکردن و وقتی یه نخش رو کشیده بود، رد میکرد اما الان این نخ سومه!

پس بازم می‌رسیم به اینکه دوست پسر تو عجیبه!

 

 

– هیچ ایده ای ندارم چرا حامد قولش رو باهات شکسته، حتما میاد توضیح میده؛ اما به دایان ربطش نده دیگه!

 

نگاهم رو از مامان و چشمای ریز شدش گرفته و‌ به اون دوتا دادم.

 

بین سیگارشون گاهی باهم حرف میزدن و حتی یه جا دوتایی، قهقه‌ی بلندی سر دادن.

 

اوکی شاید باید مثل‌ مامان، کمی نگران قدرت جذب دایان میشدم!

 

چند دقیقه دیگه هم همونجا ایستادیم و وقتی فهمیدیم که قصد برگشت دارن، هردو از پنجره فاصله گرفته و رو یه مبل، جاگیر شدیم.

 

حامد و دایان هم وارد خونه شده و به محض ورود، چشم چرخوندن تا پیدامون کنن.

 

وقتی به بالای سرمون رسیدن، حامد اول از همه به حرف اومد و حینی که پیشونی مامان رو می‌بوسید، گفت:

 

– شرمنده عزیزم من امشب یه قولم رو شکستم و حاضرم بابتش جریمه بدم.

 

مامان نگاه خاصی بهش انداخت و با گفتن ” بعدا حرف میزنیم عزیزم “، به بحث خاتمه داد.

 

اینبار حامد به سمت من برگشت و با لبخند پر مهری گفت:

 

– هروقت که خسته شدی و خواستی برگردی، با دایان برگرد عزیزم.

 

در جوابش لبخندی زدم که بوسه ای، روی پیشونی من هم کاشت و بعد از گرفتن دست مامان و بلند کردنش، ازمون فاصله گرفت.

 

 

 

 

 

دایان جای مامان رو گرفت و به پشتی مبل تکیه داد.

نگاهم رو بهش دوخته و پرسیدم:

 

– میتونم بپرسم با حامد چیا گفتین؟!

 

بدون اینکه نگاهم کنه، جواب داد:

 

– مردونه بود خانوم وکیل!

 

به نگاه خیرم ادامه دادم که بعد از چند ثانیه، پوف کلافه ای‌ کشید به سمتم برگشت.

 

– بگو حرفایی که با حامد زدی رو بگو چرا میگی ” میتونم بپرسم چیا گفتین “؟!؟!

 

جوابی ندادم که مهر تاییدی به حرفاش زد.

انگار از نگاه و سماجتم خندش گرفت که تک خنده ای زد و سریع، بدون اینکه اجازه عقب نشینی بهم بده، بوسه ای روی لپم کاشت.

 

سریع عقب کشیده و نگاهی به اطراف انداختم.

شانس اوردم کسی حواسش نبود.

 

اینکه فکر کنن تونستم مخش رو تو همین چند ساعت بزنم مشکلی نداشت، اما این همه پیشروی از نظرشون، فقط شخصیت منو میاورد پایین!

 

با اینکه سر همه گرم بود و یا تا حدودی مست بودن که حواسشون به اطرافشون نباشه، بازم نمی‌تونستم ریسک کنم.

 

بهرحال دوستای حامد بودن و دائما باهاش تو رفت و آمد بودن!

 

رو بهش غریدم:

 

– چیکار میکنی دایان؟!

 

– زن مورد علاقم رو می‌بوسم؛

جرمه؟!؟!

 

با حرفی که زد حس کردم قلبم برای دمی از حرکت ایستاد.

چی می‌شنیدم؟!؟

 

اولین بار بود که ابراز علاقه می‌کرد و من؟!

حس می‌کردم دیگه اون آدم سابق نمیشم!

 

#پارت316

 

 

 

 

 

 

درسته به آدمی مثل دایان ابراز علایق کلامی نمی‌خورد و من هم توقعش رو اونقدری نداشتم، اما هیچی از شیرینی منتظر بودن و شنیدنش کم نمی‌کرد!

 

نمی‌دونم چی تو چشما و صورتم دید که زمزمه کرد:

 

– چشمات جوری برق میزنه که دلم می‌خواد یبار دیگه ببوسمت!

 

با اینکه منم همین حس رو داشتم، اما سریع عقب کشیدم.

بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:

 

– من میرم آماده بشم تا بریم.

دیگه خیلی دیر شده!

 

از جا بلند شده و به سمت اتاق رفتم تا ‌لباس هام رو عوض کنم.

 

هزار تا سوال ریز و درشت از دایان داشتم و هرباری که پیشم بود، جوری حواسم رو پرت خودش می‌کرد که کامل یادم می‌رفت!

 

اینقدر جاذبه های بصری و اخلاقی داشت که پیشش انگار یه شخص دیگه میشدم.

 

دیگه از اون تابش نکته سنج خبری نبود و محو حضورش بودم!

 

لباسام رو زود عوض کرده و از اتاق خارج شدم.

صدای ضبط کم شده بود و دایان مشغول خداحافظی با بقیه بود.

 

بی حرف به سمت مامان رفته و بعد از بوسیدن صورتش، ازش خداحافظی کردم.

 

بعد از اون، حامد رو بغل کردم که برای بار دوم، پیشونیم رو بوسید و زیر گوشم زمزمه کرد:

 

– خیلی مراقب خودت باش دختر کوچولو!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۷ ۱۱۳۳۳۹۵۳۱

دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی) 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۸۱۶۶۸۶

دانلود رمان پرنیان شب pdf از پرستو س 2 (1)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :       پرنیان شب عاشقانه ای راز آلود به قلم پرستو.س…. پرنیان شب داستان دنیای اطراف ماست ، دنیایی از ناشناخته های خیال و … واقعیت .مینو ، دختریه که به طرز عجیبی با یه خالکوبی روی کتفش رو به رو میشه خالکوبی که دنیای…
3

رمان جاوید در من 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود.
photo 2020 01 09 01 01 16

رمان تاوان یک روز بارانی 0 (0)

6 دیدگاه
  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…    
IMG 20230127 013928 0412

دانلود رمان خطاکار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۸ ۲۲۴۰۴۴۱۴۷

دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده…
IMG 20230127 015557 9102 scaled

دانلود رمان نقطه کور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۴۰۰۴۳۴۱

دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار…

رمان بوسه گاه غم 4 (2)

14 دیدگاه
  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده،…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
8 ماه قبل

به تابش اصلا نمیاد بگی دختر کوچولو

فائزه
فائزه
8 ماه قبل

کاش یه ذره پارتا طولانی تر بود 😢
ولی بازم عالیه. مرسی ❤

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x