4 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 151

3.7
(3)

 

 

 

 

 

 

– بحث طرفداری نیست، فقط…

 

نذاشت جملم رو کامل کنم.

میون حرفم پرید و با لحنی عصبی غرید:

 

– طفره نرو تابش، میدونی منظورم چیه!

 

حالا نگاه و توجه مامان هم معطوف من شده بود.

نفس عمیقی کشیده و یه راست رفتم سر اصل مطلب:

 

– قانون و عرف میگه که عقد شما دو نفر باطله و مامان هنوز تو عقد باباست!

 

مامان هینی کشید و با چشم هایی از حدقه در اومده، دستش رو روی دهنش گذاشت.

 

خیلی زود چشماش پر شد و اولین قطره اشکش جاری شد.

 

حامد که گریه مامان رو دید، سیگارش رو خاموش کرده و به سمتش رفت.

 

پایین پاهاش زانو زد و با گرفتن شونه هاش، اونو به سمت خودش برگردوند.

 

سعی کرد اخماش رو کمی باز کنه و از اون قیافه گرفته و عصبیش بیرون بیاد؛ اما چندان تاثیر گذار نبود.

 

– خانوم قشنگم چرا گریه می‌کنی؟!

اتفاقیه که افتاده و نمیشه کاریش کرد.

تابش اومده اینجا تا با همفکری هم بهترین راه حل رو پیدا کنیم!

بجای این مرواریدای قشنگت از اون مغز خوشگلت استفاده کن تا بتونیم زودتر این مشکل رو هم پشت سر بذاریم، باشه؟

 

با تموم شدن حرفاش، مامان خودش رو توی آغوشش انداخت.

 

از لرزش شونه های ظریفش فهمیدم که بغضش ترکیده و داره خودش رو خالی میکنه.

 

حامد دستش رو روی موهای مامان گذاشت و حین نوازش کردنش، زیر گوشش قربون صدقش رفت.

 

 

 

 

 

 

 

از جا بلند شدم و ترجیح دادم که کمی تنهاشون بذارم.

 

از آشپزخونه خارج شده و به حیاط رفتم.

فضای خونه حسابی برام خفه کننده شده بود و تحملش سخت بود.

 

روی سکوی تراس نشسته و دم عمیقی از هوایی که داشت رو به خنکی می‌رفت، گرفتم.

 

هرچقدر هم که می‌خواستم ازش فرار کنم، باز هم خیالم بی اجازه به سمت دایان پرواز می‌کرد.

 

می‌خواستم اول مشکل بابا رو حل کنم و بعد برای مخفی کاری های دایان فکری بکنم، اما حتی برای لحظه ای از ذهنم بیرون نمی‌رفت!

 

گوشیم رو از جیبم بیرون اورده و شماره کیا رو گرفتم.

 

خیلی زود جواب داد و گفت:

 

– جانم خانوم، بفرمایید!

 

– سلام کیا یه زحمتی برات داشتم.

 

– امر کنین خانوم!

 

لبخندی زده و ادامه دادم:

 

– میخوام راجع به یه شخصی تحقیق کنی!

همه زیر و بمش رو بکش بیرون، چه گذشته چه الان!

 

– حتما؛

شما اسمش رو بگید تا من همه چیشو بکشم بیرون!

 

با مکثی گفتم:

 

– کمال احمدی!

 

از سکوت چند ثانیه ای که پشت خط برقرار شد، فهمیدم که کیا شناختش!

 

با صدایی تحلیل رفته تر، جواب داد:

 

– چشم خانوم، تا چند روز دیگه پروندشون روی میزتونه!

 

از عوض شدن لحنش و احترامی که یکدفعه به بابا گذاشت، خندم گرفت.

 

تلفن رو قطع کرده و به آسمون تیره، خیره شدم.

از چیزایی که کیا قرار بود برام بیاره، حسابی وحشت داشتم!

 

ندیده میدونستم دستش به چیزای کثیفی آلوده شده!

یعنی از کی درگیر این چیزا شده بوده؟!

 

اصلا برای چی، چه دلیلی داشته؟!

تا اونجایی که یادم میاد ما هیچ وقت مشکل آنچنانی توی زندگیمون نداشتیم!

 

درسته کمی دستمون تنگ بود یا بابا گاهی بدخلقی می‌کرد، اما مثل خیلی از خانواده های دیگه که با مشکلات اقتصادیشون دست و پنجه نرم می‌کردن و درگیر روزمرگی هاشون بودن؛ بودیم!

 

شاید سنم کم بود که متوجه خیلی چیز ها نمی‌شدم؛ یا اونا نمی‌ذاشتم چیزی بفهمم و تو همون خیال خام بچگیم بودم!

 

باید هرچه زودتر از مامان راجع به اون روزها و چیزایی که ممکن بود من ازشون بی‌خبر باشم، می‌پرسیدم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۵ ۱۴۰۱۳۷۸۷۶

دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی 3.7 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل…
پروفایل عاشقانه بدون متن برای استوری 1 323x533 1

دانلود رمان مجنون تمام قصه ها به صورت pdf کامل از دل آن موسوی 5 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معرف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیب‌ها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آن‌ها می‌شود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کم‌کم احساسی میان این دو نفر…
رمان دل کش

دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی 4.1 (15)

17 دیدگاه
  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی…
IMG 20230127 015421 7212 scaled

دانلود رمان بیراه عشق 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه …
images

رمان عاشقم باش 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۴۳۹۱۱۴

دانلود رمان ستی pdf از پاییز 2 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌»…
Suicide 2

رمان آیدا و مرد مغرور 0 (0)

بدون دیدگاه
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن.
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۶ ۱۲۴۶۳۴۱۷۸

دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
P:z
P:z
7 ماه قبل

سلام ندا جون
ممنون بابت پارتا
حالت خوبه؟
مشکلت حل شد؟

همتا
همتا
7 ماه قبل

ممنون ندا جان بابت بازگشت دوباره و پارت گذاریا
میشه لطفا سال بد رو هم بذاری ممنون عزیزم

camellia
camellia
7 ماه قبل

ممنون به خاطر این پارت.ممنون که سخاوتمندانه چند پارت رو گزاشتی.😘

خواننده رمان
خواننده رمان
7 ماه قبل

کاش حامد از همه چی بی خبر باشه دستت درد نکنه ندا جان بابت پارتا

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x