5 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 27

4
(5)

『آتـش‌شیطــٰان!』

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

#پارت_27

 

_ ماه های اول کارگاه خیلی مشکل داشتیم!

اما تمام تلاشم رو می‌کردم که شکست نخورم تو راهی که قدم برداشتم.

اون چند ماه اول همش ضرر کردیم، پول کارگرا عقب افتاد و هزار تا مشکل ریز و درشت دیگه!

بعد از ۶ماه تازه به سود رسیدیم.

یادمه احسان اصرار داشت برای اولین ماه سود دهیمون، یه مهمونی و دورهمی بگیریم.

منم بی میل نبودم، بچه های دوران کارشناسی و چنتا از دوستامون رو دعوت کردیم ویلای کردان احسان.

مثل پارتی های امروزی نبود، واقعا یه دورهمی خوب بود.

 

دوباره کمی مکث کرد.

انگار داشت خاطرات اون روز رو دوباره تو ذهنش، مرور میکرد.

 

_ دومین باری که سحر رو دیدم اونجا بود!

خیلی خوشگل تر از دفعه پیشش شده بود، جوری که وقتی دیدمش تا چند لحظه نتونستم ازش چشم بردارم.

احسان هم متوجه شده بود و هی با تیکه و طعنه، اذیتم می‌کرد.

آخر شبم گفت ” نگران نباش داداشم، خودم برات ردیفش می‌کنم! ”

رفت پیش دختره و نمیدونم در گوشش چی گفت که چند دقیقه بعدش هردو باهم، اومدن پیشم.

 

پوزخند تلخ و سردی گوشه لبش جاخوش کرد.

سری به نشونه تاسف تکون داد که یقین داشتم برای اون روز های خودش، اینطور متاسف شده.

 

تا اینجا هیچ برداشت بدی از شخصیت های احسان و سحر نداشتم و همچنان برام گنگ بودن.

 

اما نگاه پر نفرت دایان داد میزد که موضوع به همون سادگیایی که من فکر میکنم نیست و هنوز خیلی چیز ها مونده که ازش بی اطلاعم!

 

_ من و سحر از اون مهمونی به بعد بیشتر باهم آشنا شدیم و وقت گذروندیم.

بیشتر شبیه دوتا دوست خوب بودیم تا کسایی که رابطه عاطفی باهم دارن.

با اینکه بهش احساساتی بیشتر از یه دوست عادی داشتم، اما نمیخواستم حس دوستانه و خوب بینمون، با پیشنهادم از بین بره.

کارگاهم روال خودش رو داشت، بعضی از ماه ها ضرر پشت ضرر بود و بعضی از ماه ها سودهی خالص!

تو تمام این مدت سحر همراهم بود و تو روزای سخت بهم انگیزه میداد.

به کارگرا روحیه میداد و اینقدر نمک گیرشون کرده بود که حتی اگه دو سه ماه هم حقوقشون عقب و جلو میشد، اعتراضی نمی‌کردن.

 

ناگهان یه جرقه تو سرم خورد.

نکنه این رفتار خوبش با کارگراش که ازش تو پیجش دیدم، نشات گرفته از همین رفتار سحر بود؟!

 

درسته که اون الان از نظر مالی دیگه هیچ مشکلی نداشت و احتیاجی به این رفتار نبود، اما همچنان اون رو انجام میداد!

 

<التماس دعا لطفا منم دعا کنید 😥🖤>

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230123 235746 955

دانلود رمان آمیخته به تعصب 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۸ ۱۱۳۰۳۲۵۲۱

دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۶ ۰۰۳۳۰۵۷۱۳

دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۸۳۷۶۸۲

دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد 4 (1)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را…
IMG 20210815 000728

دانلود رمان عاصی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام …
Romantic profile picture 50

دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۵ ۲۰۲۸۳۰۶۸۶

دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا 0 (0)

7 دیدگاه
  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساناز
ساناز
1 سال قبل

اینو دیگه تا بعد از عاشورا نمیزارید؟

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

انشالله سلامت باشی و حاجت روا عزیزم

رضا میر
رضا میر
1 سال قبل

یکی نیس این رمانو اسپویل کنه؟

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x