6 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 83

4
(4)

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

 

کمی دیگه هم با مامان، با ندا صحبت کردیم تا آروم تر بشه.

 

نمیدونم کی حامد پذیرایی رو ترک کرد، اما وقتی سرم رو بالا اوردم، دیگه تو جمع نبود.

 

تازه تونستم به نفس و خاله هم نگاهی بندازم.

هردو مغموم به ندا نگاه می‌کردن.

 

کاش امشب همینجا می‌موندن تا تنها نباشن.

مامان حرف دل منو زد.

 

– خواهر دیر وقته، تو و بچه ها امشب رو همینجا بخوابین.

هر دوتا اتاق مهمان تمیز و مرتب، آمادست.

 

خاله با بغض زمزمه کرد:

 

– شرمندت شدم خواهر.

اینقدر بخاطر ازدواجت با حامد اذیتت کردم، اما میبینم مرد تر و آقا تر از این مرد نبوده!

 

مامان لبخندی زد و‌ چیزی نگفت.

شاید خاله رو‌ می‌بخشید، اما قطعا هیچ وقت حرف ها و کاراش رو یادش نمی‌رفت؛ منم همینطور!

 

خاله و ندا و نفس، هر سه تو یه اتاق مستقر شدن.

فقط لحظه آخر متوجه شدم که خاله به شوهرش زنگ زد و گفت امشب اینجا میمونن.

منم به اتاق سابقم رفتم تا آماده رفتن شم.

 

وقتی حاضر و آماده پیش مامان رفتم، گفت:

 

– خیلی دیر وقته تابش ساعت از ۱شب هم گذشته!

کاش تو هم همینجا میخوابیدی.

 

– نمیشه مامان جان باید برم خونه فردا دادگاه دارم.

 

با مامان روبوسی کرده و بهش گفتم از طرف من با حامد هم خداحافظی کنه.

 

خسته و کوفته به خونه رسیده و چون دیر وقت بود، دیگه مزاحم خانوم جلالی نشدم.

………

………

………

 

تو هفته ای که گذشت پیگیر کارای ندا بودم.

هرچی بیشتر جلو میرفتم، بیشتر به کثافط بودن وحید پی میبردم.

 

نه تنها پول حامد رو بالا کشیده بود، بلکه پول خیلی از دور‌و بریاش و دوستاش رو هم به همین شیوه بالا کشیده بود!

 

تمام تلاشم این بود که پروندش رو هرچه میتونم سنگین کنم.

 

درسته دعاوی خانوادگی خیلی کم قبول می‌کردم، اما ندا استثنا بود.

 

عصر که کارم تموم شد، تو‌ پارکینگ شرکت، با دایان تماس گرفتم.

 

تایم کاریم رو میدونست و هر روز، تایم ناهار و وقتی میخواستم به خونه برم باهام تماس می‌گرفت.

 

امروز اما نه تایم ناهار زنگ زد، نه الان.

حتی یک ساعت پیش وقتی بهش پیام دادم هم، جوابم رو نداد.

 

برعکسش آزاد تا تونست اذیتم کرد و مزاحم کارم شد.

نه به شعور و درک دایان نه به بی فرهنگی آزاد.

 

بوق سوم قطع شد.

متعجب خواستم دوباره باهاش تماس بگیرم که ماشینی پشت سرم بوق زد.

 

اول بهش توجهی نکردم، اما وقتی دو تا تک بوق دیگ هم زد، به سمتش برگشتم.

 

ماشین دایان بود!

گوشی رو تو کیفم برگردونده و به سمت صندلی عقب رفتم.

 

قبل از اینکه بهش برسم، خودش از ماشین پیاده شد.

 

– سلام عزیزم اینجا چیکار می‌کنی؟

 

– اومدم وکیلم رو ملاقات کنم، جرمه؟!

 

با لحن موزی جواب دادم :

 

– وکیلتون خارج از نوبت تایم نمیده اما چون شما موکل VIP‌ هستین، استثنا قائل‌ میشه!

 

تک خنده جذابی زد و در جلو رو برام باز کرد.

متعجب مونده بودم که چیکار باید بکنم که، صولت از ماشین پیاده شد.

 

با اون هم به گرمی احوال پرسی کردم.

نگاه منتظرم رو به سمت دایان برگردوندم که گفت:

 

– امروز منو تو تا جایی میخوایم بریم، اگه اجازه بدی صولت ماشینت رو تا خونت میبره.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۴ ۲۲۱۵۵۵۳۹۷

دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و…
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۳ ۰۱۲۶۵۰۱۱۲

دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری 5 (3)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از…
IMG 20230128 233813 8572 scaled

دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۱۹۳۵۹۶۰

دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۴۰۰۴۳۴۱

دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار…
IMG 20230128 234015 1212 scaled

دانلود رمان رقصنده با تاریکی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش…
IMG 20240606 190612 646

دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد 5 (4)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور…
IMG 20240524 022305 966

دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی 5 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و…
IMG 20230123 230118 380

دانلود رمان خاطره سازی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (3)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
راحیل
راحیل
9 ماه قبل

کاپیتان عزیز خیالت برامون بیشتر به پرواز در بیار عزیز دلم ما که مسافرای بدی برات نبودیم چی شد قدرتت کم شده مهربونم این روزا ممنونم قلم خیلی مهیجی داره و چند موضوع رو با هم در گیر میکنی این حالتو خیلی دوست دارم نازنینم خدا قوت

camellia
camellia
9 ماه قبل

از شما بیشتر از اینهاانتظار داریم,با سابقه درخشانتون 😍 😘 (سهم من از تو منظورم هست)چرا پارتای این یکی اینقدر کوتاهه? 😥 ولی باز هم دستتون درد نکنه که اینقدر منظم میگزارید.❤

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط camellia
camellia
camellia
پاسخ به  neda
9 ماه قبل

😍😍😍😗😗😗

خواننده رمان
خواننده رمان
9 ماه قبل

ندا باز اذیت کردی کجا میخواد ببرتش

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x