3 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت114

5
(3)

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به عادت همیشه، سرم روی سینش بود و به صدای آروم و منظم قلبش گوش میدادم.

 

فکرم درگیر حرف هامون بود.

دایان هم بیدار بود و گاهی نفس های عمیق می‌کشید.

 

نمی‌دونستم چی فکر اونو درگیر کرده بود که نمی‌ذاشت بعد از این فعالیت شدید، استراحت کنه!

 

دستش رو روی کتفم حرکت داد و مشغول نوازش شد.

تازه حواسم‌ به دستکش های توی دستش جلب شد.

 

چرا درشون نیاورده بود؟!؟

من اینقدر مشغول بودم که انگار متوجهشون نشده بودم، اما اون مگه قول نداده بود پیش من خودش باشه؟!؟

 

چونم رو روی سینه محکمش گذاشته و بهش خیره شدم.

متوجه حرکتم شد که نگاهش رو از سقف گرفت و بهم خیره شد.

 

برای اینکه دید بهتری بهم‌ داشته باشه، دست دیگش رو زیر سرش تا کرد که سرش بالاتر بیاد.

 

– چرا دستکشاتو ‌درنیاوردی؟!

 

حرفی نزد و فقط عمیق، به چشمام خیره شد.

خودم رو بالاتر کشیده و حین نوازش موهای بهم ریختش که بخشیش توی صورتش ریخته بود، ادامه دادم:

 

 

– قول و قرارمون به همین زودی یادت رفت؟

یا اهمیتی نداشت؟!

 

– اون قرار برای من یه دنیا ارزشمند بود، اما فکر می‌کردم برای تو دیگه اهمیتی نداره!

 

دستم از حرکت متوقف شد.

چی داشت می‌گفت!؟!؟

 

– منظورت چیه؟!

برای چی نباید برام اهمیت داشته باشه!؟

 

با همون نگاه خیره و عمیق، جوری که انگار می‌خواست حرف اصلیم رو از چشمام بخونه، جواب داد:

 

 

 

– فکر می‌کردم گفتی همه چیز تظاهر بود!

 

– افکار من راجع به تو و شخصیتت ربطی به احساسم بهت نداشت!

جدای از اینکه هیچ کدوم تظاهر نبود!

 

چشمای تیرش تو تاریکی اتاق برق قشنگی زد و لبخند زیبایی کم کم روی لب هاش پهن شد.

 

– وقتی دوست داشتنت تظاهر نبوده پس چرا داری دوتامون رو اذیت می‌کنی؟!

من کنارت خیلی آرومم تابش، تو چرا این آرامش رو از من نمی‌گیری؟!

 

چشمام رو تنگ کرده و جواب دادم:

 

– چرا حس می‌کنم ازم اعتراف گرفتی؟!

 

پوزخندی زد و چیزی نگفت که مشت نسبتا محکمی روی سینش کوبیدم.

 

چرا نمی‌تونستم ذره ای جلوی این مرد تظاهر کنم؟!

باید حتما خودم رو رو میدادم؟!؟

 

با برخورد ضربم قهقهه‌اش توی اتاق پیچید و همزمان ” آخ “یی گفت.

 

با حرص سرم رو روی سینش کوبیدم و جواب قسمت دوم جملش رو دادم:

 

– چون حس می‌کنم آرامش تنها، کافی نیست!

 

– متوجه منظورت نمیشم؟

چی مهم تر از آرامش طرفین تو رابطه‌ست؟!؟

 

– شاید مهم تر نباشه، اما خیلی پارامترا هستن که به همون اندازه مهم و حیاتی‌ان!

مثل اعتماد!

دوست داشتن!

عشق خالصانه و به دور از تظاهرات!

 

 

– تو منو دوست نداری؟!

بعد از اینکه همه چیز رو بهت گفتم، بهم اعتماد نداری؟!

 

بلافاصله جواب دادم:

 

 

– باید دو طرفه باشه دایان!

باید توهم این احساسات رو داشته باشی که نداری!

میگی کنارم آرامش داری، نمیگی‌ دوستم داری!

من حتی مطمئنم که باز هم چیز هایی هست که ازم پنهون کردی، پس حتی صد درصد هم بهم اعتماد نداری!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان ژینو

دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار 4 (4)

7 دیدگاه
  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
IMG 20240524 022150 623

دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه…
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری

دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری 3.8 (6)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۱ ۱۷۱۹۲۰۰۳۸

دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۲ ۱۱۲۵۳۶۰۸۸

دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی..
Screenshot ۲۰۲۲۰۴۲۴ ۲۱۲۷۴۷

دانلود رمان این من بی تو 3.5 (2)

12 دیدگاه
    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Asman Abi
Asman Abi
8 ماه قبل

ندا جونی ممنونیم ازت😍هرچی میریم جلوتر جذاب‌تر میشه
اینکه رمان جلو میره و اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی میفته جذابش کرده🥰مرسی ازت❤

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

ندا بانو امروز کمتر از هر روز بود ولی دستت طلا

camellia
camellia
8 ماه قبل

اوللل. 🤗 😍 😘

آخرین ویرایش 8 ماه قبل توسط camellia

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x