44 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت13

5
(1)

『آتـش‌شیطــٰان!』

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

#پارت_13

 

سری به تفهیم تکون دادم.

 

_ علت آتش سوزی خونتون چی‌ بود؟!

 

_ گفتن اولین جا اتاق ماساژ سحر آتیش گرفت و کم کم کل خونه، گر گرفته.

 

_ اتاق ماساژ؟!

 

_ علایق سحر بود!

ماساژ و حتی بادکش درمانی.

تو اون اتاق پر از الکل های صنعتی و وسایل اشتعال زا بود، برای همین خیلی زود آتیش رو پراکنده کرد.

 

_یعنی همسرتون اونجا مشغول بکار بودن، یا برای مصرف شخصی همچین تجهیزاتی رو آماده کرده بودن؟!

 

_ مشغول به کار بود!

 

نگاه دقیقی به صورت خونسردش انداختم.

چرا هرجای داستانی که تعریف میکرد یه مشکلی داشت؟؟!!

 

_ قطعا شما و همسرتون جز قشر مرفه جامعه محسوب میشید و از پس مخارجتون، به خوبی برمیاید.

پس به چه دلیل باید محل زندگیتون و محل کار همسرتون یک جا باشه!؟

 

نگاه دقیقی به چشمام انداخت.

نگاه خاصی که از ترجمه کردنش عاجز بودم!

 

_ از اول که این دوتا محل یکی نبود!

مطبی که خریده بودیم نیاز به بازسازی داشت و سحر موقتا برای اینکه مشتریاشو از دست نده و به کار مورد علاقش هم بپردازه، یکی از اتاق های خالی خونه رو به کارش اختصاص داد!

 

دوباره سری تکون داده و چند کلمه دیگه یادداشت کردم.

 

_ بسیار خب جناب محب من تمام فرمایشات شمارو گوش داده و نکته برداری کردم.

فقط مونده که نظر کارشناس های پرونده رو بخونم، تا اشراف کامل داشته باشم.

بعد از اون میتونیم به علت شکایت پدرزنتون بپردازیم.

به نظرم جلسه مون، تا همین‌جا برای امروز کافی باشه!

 

با احترام از جا بلند شده و مشغول بستن دکمه آخر کتش شد.

 

دستش روبه سمتم دراز کرد و گفت:

_ ممنونم از وقتی که گذاشتید.

 

نه به اون سردی و بی ادبی اول ورودش، نه به این صمیمیت و احترام اخرش!

چرا این مرد چنتا وجه متفاوت داشت؟؟!

 

دستش رو قوی فشردم که همون لحظه صدای اس ام اس گوشیم بلند شد.

 

تا دم در بدرقش کرده و در جواب چشم های کنجکاو منشی ها، چشمکی زدم‌.

 

گوشیم رو از روی میز قاپیده و پیامی که برام اومده بود رو خوندم‌‌‌.

 

” امروز زیاد از حد جذاب و نفس گیر شده بودی خانوم وکیل! ”

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (10)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۲ ۲۳۱۵۱۳۵۵۲

دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow 5 (2)

11 دیدگاه
    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۸۴۱۴۵۸

دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق…
۰۳۴۶۴۲

دانلود رمان نیلوفر آبی 5 (1)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه…
nody عکس های شخصیت بهار و کامران در رمان ازدواج اجباری 1626111507

رمان ازدواج اجباری 0 (0)

1 دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش  
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
IMG ۲۰۲۱۰۸۰۱ ۲۲۲۲۲۸

دانلود رمان مخمصه باران 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند…..
InShot ۲۰۲۳۰۷۰۴ ۲۳۱۴۳۵۵۹۹

دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی 2.7 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید……

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

44 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Taraaaa
Taraaaa
1 سال قبل

عالی بود
ندا خانم من قبلا تویه یه کانال تویه روبیکا عضو بودم حدود ۷ ماه پیش این رمان خیلی جلو بود من چون روبیکا رو حذف کردم دیگه ادامه ندادم فک کنم شما از کانال اصلیش رو ندارید

samira mosavi
samira mosavi
1 سال قبل

میگم‌محبه مشکوک نمیزد به احتمال بیشتر همونی که خانم وکیل داره اذیت می کنه

Sara
Sara
1 سال قبل

رمان خیلی جذابیه ولی میزان پارت ها کمه

ساناز
ساناز
1 سال قبل

بنظر شما طرف خودش امروز بوده یا یکی بهش خبر داده؟

Sara
Sara
پاسخ به  ساناز
1 سال قبل

فکر کنم اصلا خود اون مرده محبه .
چون هم پولو نفوذ داره هم دستیار و علاوه بر اون چرا باید بیاد بگه این وکالتشو قبول کنه وقتی اون همه ادم مجرب تو ی اون جمع هست و علاوه بر اون این همه دفتر وکالت وجود داره و تازه دست کشم دستش کنه .

میم
میم
1 سال قبل

واییی من پارت میخوام عالیهه

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
1 سال قبل

ندا و آیلین بوی توطئه و خیانت میادا

کیم سوکجین
کیم سوکجین
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ایست
پلیس رماندونی 👮‍♂️
دستگیرشون کنیننننننن

کیم سوکجین
کیم سوکجین
پاسخ به  neda
1 سال قبل

چرا نمیشه معلومه ک میشه😁

،،،
،،،
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

ن فاطی جان من نبودم یکی دیگه س🙃🙃

رمان خوان اعظم
رمان خوان اعظم
1 سال قبل

سلام ندا جونم
شما خودت نویسنده ی این رمان زیبا هستی
واقعا جالب از بس رمان های خوندیم که دختره دست وپا چلفتی و از خودش نمیتونه دفاع واقعا کلیشه شده بود
ولی این همین که یک وکیل و مستقل زندگی میکنه

،،،
،،،
1 سال قبل

اون ک خودب خودچن ماه دیگ بازنشسته میشه ازالان دراروببندنتونه بیادعادت کنه😜😜😜

،،،
،،،
1 سال قبل

ممنون ننه جون

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ننه میگم بیافاطیوبازنشسته کنیم توبیاجاش😁😁😁

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

وای چراپیاماتوحذف کردی الان فاطی میادفک میکنه دارم براش توطئه میکنم

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

الهی چ مادرمهربونی دارم من سنه قوربان😘😘😘

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

یاشاآناجان تبریزم

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

اره مخصوصامحیطی ک کوچیک باشه ازکاه کوه بسازن مردمش تفکرات قدیمی داشته باشن

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط ،،،
،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

وای نگواره ولی منم دیگ گرگی شدم واس خودم😂😂😂😂به روشون نمیارم ولی ب شوهرم همشومیگم

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ن اول طرفواونارومیگیره پیش من بعدمیره ب اوناتذکرمیده😂😂😏😏😏

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

اره بعدشم رابطه ماخوبه وقتیم ک حرفی میشه باشوخیوخنده جوابشونومیدم ولی اکثرابه شوهرم میگم توجواب بده چون توبگی چیزی نمیشه من بگم حرف درست میشه ک فعلاهم این روش جواب داده

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

آی ننه دس رودلم نزارک خونه من بابچگیم به جای بزرگترامدیریت بحران کردم اگ ب بزرگترابودکه کلاهم پس معرکه بود ننه دقم دادن ک نگوولی خداروشکرک بخیرگذروندم🙂🙂🙂

دسته‌ها

44
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x