🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥
#پارت_89😈❤️🔥🔥
تو هوا شورت رو قاپید و روی تختش پرتش کرد.
– من و خونه رو ول کن.
برم چایی بذارم، توهم تا اون موقع بگو چیا پیدا کردی.
صندوقچه و کاغذ هارو از کیفم خارج کرده و کنارم روی کاناپه گذاشتم.
شالم رو از روی سرم برداشته و دستی به موهای نا مرتبم کشیدم.
چند دقیقه بعد آزاد با دو تا لیوان چای برگشت و تو انتها ترین قسمت مبل نشست.
همون حینی که پایین مبل و روی زمین رو کمی با پاش کنار میزد تا جا باز کنه، گفت:
– شرمنده هنوز وقت نکردم میز بخرم.
چاییت رو میذارم همین پایین، موقع خوردنش شد بهت میدم.
– مشکلی نیست.
یک زانوم رو خم کرده و یه وری، رو به آزاد نشستم.
اون هم به تقلید از من این مدلی نشست.
حالا هردو رو به روی هم بودیم
اول صندوقچه رو برداشته و جلوی صورتش بالا اوردم.
– یه صندوق تو خونش بود که با اون کلید باز میشد، توش این صندوقچه و اون کاغذا بود.
خواست دستش رو به سمتش دراز کنه و بگیرتش که صندوقچه رو عقب کشیدم.
– قرار شد به روش من پیش بریم!
کلافه جواب داد:
– روش تو اینه که توشو هیچ وقت نبینیم؟!
– نخیر، روش من مبناش صداقته!
تا نگی اون کلید رو از کجا و چطوری گیر اوردی، از هیچ چیز، هیچ خبری نیست!
پوف کلافه ای کشید و با مکث جواب داد:
– تو شرکت محب، تو دفترش پیداش کردم.
– یعنی تا حالا به نبودش شک نکرده!؟
– نه احمق که نیستم خود کلید رو بردارم!
دادم از روش زدن برام.
اصلش دست خودشه!
– از کجا مطمئن بودی جواب معما رو داره!؟
بی حوصله جواب داد:
– بازجوییه نصفه شب خانوم وکیل؟!
چون یه جای خاص و مخصوص گذاشته بود، منم اتفاقی متوجهش شدم!
حدس زدم که باید چیز مهمی باشه، برای همین برداشتمش.
حدودا با حرفاش قانع شدم.
صندوقچه رو وسط گذاشته و به آهستگی درش رو باز کردم.
توش یه فلش و یه دستگاه ضبط صوت بود.
هردو رو برداشته و بهشون خیره، نگاه کردم.
دستگاه رو پلی کرده و منتظر شنیدن صدایی که ضبط کرده بود شدم!
اول یکم صدای خشخش اومد و بعدش صدای خنده یه زن بلند شد.
پشت سرش صدای مردونه ای که میگفت:
– اون شوهر سیب زمینیت تا کی مسافرته؟؟
– واااای احسان میشه حرفی از اون آشغال جلوی من نزنی؟؟
همین جوری وقتی خونه ست به زور قیافه نحسش و دستای سوختشو تحمل میکنم!
باز وقتی پیش عشقمم هم حرف از اون مرتیکه نسناس بشنوم؟!
– آخه احمق تر و ببو تر از این بشر من ندیدم به عمرم!
چجوری زن لوندشو هفته به هفته ول میکنه میره سفر کاری؟
یا اینقدر زیاد تو اون کارگاه کلنگی کار میکنه که بعضی وقتا نصفه شب میرسه خونه!
نمیدونه ما تو نبودش چه جشنی داریییم!
هردو خندیدن و دوباره سکوت شد.
انگار برش خورده بود و تیکه تیکه جمع شده بود!
چند ثانیه بعد دوباره صدای مردی که حالا میدونستم احسان بود، بلند شد:
– سحر بابات رو دیدی؟
هنوز واسه اون پرونده ها رضایت نداده؟
– نه عشقم نداده.
تو که میدونی چقدر سخته رضایت گرفتن از اون حاجی دوزاری!
به هزار دوز و کلک اسم تورو از پرونده حذف کردم.
اگه کوچک ترین نشونه ای از تو ببینه به هیچ عنوان قبول نمیکنه!
– بابات از شوهرتم لاشی تره سحر!
حالا اگه اون مرتیکه حرومی چیزی ازش خواسته بود، با کله قبول میکرد!
کمی سکوت شد و صدا های گنگی مثل بوسه میومد.
کمی بعد سحر گفت:
– تو که میدونی من چرا با اون پسره یه لا قبا ازدواج کردم!
دلش خوشه کارخونه راه افتاده، نمیدونه اگه پولای تو نبود به هیچ جا نمیرسید!
– اره، آدمایی مثل دایان اگه تا آخر عمرشون هم سگ دو بزنن به جایی نمیرسن، حالا این مردک دلش خوشه شب و روز داره کار میکنه و زحمت میکشه!
دوباره چند ثانیه ای سکوت بود.
بعدش صدای نفس نفس زدن شخصی بلند شد.
– اووف سحر آخرین بار کی با دایان سک–س داشتی؟؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
یادش بخیر شما یادتون نمیاد قدیما ندا خانوم اگه پارتاشم کم بود ولی روزی دو سه تا پارت میداد
😂😂🤦🏻♀️
الهی بمیرم واسه دایان
یعنی دایان همشون رو شنیده
آره 😥
اینا رو روز و شب همون ببو ضبط کرده برای باباسرهنگ دختره! قتل کار خود دایانه، اینا ضمانت بسته موندن دهن باباسرهنگه. این آزاد هم از طرف بابای سحر مأمور به دست آوردن این مدارک بود. حالا اگر دایان محکوم بشه، اینا دستش نباشه آبروی نداشته دخترش در حد لالیگا نمیره.
وای اگه اینطور شه چیکار کنیمممممم؟؟؟
نکنه از این خانم وکیل بگیرشون😱
وای باورم نمیشه این سحر چقدر پسته😳😠
اوه بیچاره دایان گیر عجب سلیطه ای افتاده بوده 😑
خیلی کمه😐
🙄🙄
بجان خودم و خودت با دمپایی میزنمتااااا…
مثل همیشه بود غر نداریم پس.
من حاضرم با دمپایی کتک بخورم😅, ولی یه پارت طولانی رو بخونم.حرفی می مونه😉
دایان مظلوممم واییی
بیچاره دایان
دلم براش سوخت
اکرم کاری کرده حق داشته…زنیکه هرزه
راستی ندا جون مانلی چی شد قرار نیست ادامشو بذاری
نه عزیزم ..نتونستم پیدا کنم .فککنم کلا نصفه گذاشته رمانو
حالا اگر مدرکی که دلیل بر گناهکار بودن دایان باشه تو فلش و ضبط صوت نبود تابش میخواد جواب دایان رو چی بده
ندا یه فکری برای پارتای کوتاهت بکن مادر
مثل همیشه بود بخدا🙄🤦🏻♀️
توروخدا پارت بعدی رو بزار زوود
الهی بمیرم برا دایان ک ایناروشنیده