27 دیدگاه

رمان نغمه دل🎼پارت1

3.3
(6)

رمان: نغمه دل

🍀پارت اول🍀

نویسنده: جوجه رنگی

 

(محمد علی)

_زهره؟

_بله محمد علی؟

_کجا قراره بری باز؟

_دوستام تور کیش قراره برن گفتن جای یه نفر خالیه منم گفتم برم

_زهره عزیزم من چند دفعه گفتم خوشم نمیاد با دوستای مجردت بری؟

_علی من چندفعه گفتم من ادمم دلم گشت و گذار میخاد؟ ولی تو همش نیستی

_صبر کن هفته دیگه کارامو جور میکنم باهم بریم

_من با اونا هماهنگ کردو نمیشه که عزیزم

_حداقل از قبل بهم میگفتی

_محمد علی اینقدر گیر نده دیگه

راستی به کارتم پول واریز کن عشقم خدافظ

سری تکون دادم

دیگه عادت کرده بودم به این نوع زندگی، همیشه همینطوریه اخرین نفر من باید خبردار شم و سر اخر هم حرفش رو به کرسی بشونه

تو همین فکرا بودم که رضا زنگ زد

_الو رضا

_سلام داداش خوبی؟

_ممنون خوبی؟

_شکر خوبیم

_داداش گفتم یادت بندازم فردا قرارع بریم روستا برای تایید ساختمون

_خوب شد گفتی باشه بیا دنبالم

_باشه خدافظ

باید زنگ میزدم به پیرمردی که هربار برای چک کردن کارا میرفتم اونجا و دخترش ازمون پذیرایی میکرد

ادمای خیلی خوبی بودن

………………………….

نزدیک نیم ساعت دیگه میرسیدیم

اول باید میرفتیم خونه و استراحت میکردیم و بعد بریم سراغ ساختمون

در زدم _سلام اقا خیلی خوش اومدین قدم رنجه کردین

_ممنون حاج حسن

_بفرمایید داخل

کلیدو گرفتم و رفتم خونه اتاق نسبتا کوچیکی بود و ولی تمیز بود و برای خاب و استراحت خوب بود

اول رفتیم حمام بدجور گشنه بودم ولی بیشتر به خاب نیاز داشتم که صدای در اومد

درو باز کردم و دیدم به به حاجت شکن زود براورده میشه

_اقا ببخشید مزاحمتون شدم غذا اوردیم براتون

مثل همیشه با دستپخت خوشمزش شرمندمون میکرد

_ممنونم مائده خانم ببخشید تو زحمت انداختمتون

خواهش میکنم ارومی گفت و فرار کرد.

این دختر اینقدر خجالتی بود که تا منو میدید دست و پاشو گم میکرد و زود درمیرفت ، یع جوری در میرفت که انگار مت لولوخور خورم

درو بستم که رضا مشتاق تر از من اومد جلو و سینی رو گرفت

_به به عجب دستپختی داره این دختر، لعنای هردفعه میام اینجا با پرخوری هام وزن اضافه میکنم

انگار چهل ساله آشپزی میکنه که اینقدر ماهره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (3)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۶ ۱۲۴۶۳۴۱۷۸

دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی…
IMG 20230128 233633 5352

دانلود رمان کابوک 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۴ ۲۳۴۱۰۸۰۰۸

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی 4.5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…  …
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۹۰۱۶۸۸

دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات…
IMG 20230123 123948 944

دانلود رمان ضماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

27 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

موفق باشی جوجه رنگی❤

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

به به
احوال شما

Fateme
Fateme
1 سال قبل

پ پارت دو کو؟

Fateme
Fateme
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

ممنانم😂❤️

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Fateme
1 سال قبل

گذاشتم برو بخون خخخ

Fateme
Fateme
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل

ممنانم😂خخ

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
عضو
1 سال قبل

نویسنده شدنت مبااااارک🤗
اولین پارت هم عالی بود عزیزم😇

Fateme
Fateme
1 سال قبل

ادااااااااااااا
افرین دختر موفق باشی عزیززززززم میترکونی👌🏻🫀

bahar
bahar
1 سال قبل

ادا جون تاحالا که عالی بوده ولی به نظر منم کاش شخصیتشون بگی بوس😘🦋✨

Yas
Yas
1 سال قبل

آقاااا هر روزه پارت میدید؟؟؟

Yas
Yas
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

عاشقتممممم بوس بهت😍😘

Yas
Yas
1 سال قبل

اداااا تا الان خیلی خیلی خوب پیشرفتی آجی
فقط یکی اینکه یکذره غلط املایی داری
بعدم شخصیتهای داستانتو شرح بده مثلا بفهمم محمدعلی چه شکلی از لحاظ هیکل قیافه و همچنین مائده و زهره و رضا و…..😂

Yas
Yas
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

چشمتم بی اشک😍
باشه😂

Niki
Niki
1 سال قبل

مبارکههههه 💃🏻🥳🕺🏻🎊🎉
پارت اولش قشنگ بود ، همین جور پر قدرت برو جلووو
موفق باشی 👍🏻👌🏻

Niki
Niki
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

❤💋😍

✞ΛƬΣПΛ✞
عضو
1 سال قبل

فاطمه بی زحمت دسته رمان ادا رو درس کن دا مرسی

✞ΛƬΣПΛ✞
عضو
1 سال قبل

تبریک واسه نویسنده شدنت
و تبریک واسه نوشتن اولین رمانت
پر قدرت برو جلو

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

چاکریم

دسته‌ها

27
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x