رمان آوای نیاز تو پارت 122 - رمان دونی

 

×××

 

 

آوا*

در خروجی و باز کردم که هوای خنک به همراه نسیمی تو صورتم خورد، سمت میز گردی رفتم که زیر درخت قدیمی چنار بود و روش غذا چیده شده بود… این وسط من واقعا احساس گرسنگی شدیدی می‌کردم… نگاهم و به فرزان دادم که پشت میز نشسته بود و خیره بود به کتاب توی دستش بود

با دیدن من عینک مطلالعه روی صورتش کمی تعجب کردم

روبه روش نشستم‌ که متوجه حضورم شد و نگاهش و بهم داد و کتابش و بست و گذاشتش روی میز

_خوابت و کم کن!

 

 

شونه ای انداختم بالا

_صبح نزاشتی بخوابم کلا سه ساعت در طول روز خواب بودم‌، کلاس و کار و اینام که بود خب خستم هر چند هنوزم درک نمی کنم

 

_چیو درک نمیکنی؟!

 

_این‌که من زبان یاد بگیرم… چمدونم‌ این کار اون‌ کار من حوصله ندارم قرار ما این بود یه تایمی به اسم هم اینور اونور بریم تا من به جاوید نشون بدم می‌تونم بدون اونم می‌تونم زندگی کنم

توهم گفتی کمکم میکنی دلیلش و نمی‌دونم از سر لجبازیته دشمنیته رقابتت با جاوید یا…

 

_یا شایدم‌ حتما عاشق سینه چاکمی؟!

 

سکوت کردم که نیشخندی زد و سری به چپ راست تکون داد؛ عینک مطالعش و از رو صورتش برداشت و خونسرد گفت:

_نه قرار ما این بود تو تغییر کنی بعد اسمت کنار اسمم بیاد… چون اگه قرار اسمت کنار اسم من سر زبونا بیاد باید در حد من باشی این یک

دوم فکر کردی جاوید مغزش اندازه تو این قدر بچه گانه و کوته فکره که با چهار تا حرف و تصویر از من و تو فکر‌ کنه من و تو واقعا باهمیم؟ تهشم اصلا این جوری فکر کنه چی به تو زندگی تو می‌رسه بچه؟!

اشتباه تو میدونی چیه آوا؟

می‌خوای جاوید فکر کنه تو تغییر کردی

 

خیره نگاهم کرد:

– بزار این جوری بگم اگه خواستی یه روزی خودتو برای حرف مردم‌ یا حرف کسی تغییر بدی اشتباه کردی…

اگه یه شبی خواستی خودت و تغییر بدی برای جلب توجه یه عده یا یه فرد اشتباه کردی…

اگه یه عمر خواستی خودت و تغییر بدی برای حرف مردم و عقیده مردم اشتباه کردی چون این تغییرا فقط وقت هدر کردن و در اصل فیلم بازی کردن و درآخرم خود واقعیت و گم میکنی!

تنها یه تغییر برای انسان خوبه و اون تغییر برای وجود خودشه

 

 

حرفاش مثل یه روان‌شناس حرفه ای روم اثر داشت و ادامه داد:

– این و یادت باشه فقط و فقط برای خودت و زندگی خودت تغییر کنی نه دیگران

 

سکوت شد و من محو جملتاش بودم

نگاهش و ازم‌ گرفت و به اطراف باغ داد:

_در رابطه با سوالت… من و جاوید یکم خورده حساب داریم که هر طور حساب میکنم صاف نمیشه و صاف شدنشم به خودمون مربوط پس زیاد دخالت نکن چون اگه قرار بود بفهمی از زبون جاوید می‌فهمیدی فردام نیازی نیست صبح پاشی‌… عرضه ی کار و نداری بگیر بخواب

 

از لفظ بی عرضه اخمام رفت توهم و از بهت دروندم:

_منــــ…

 

_می‌دونم، حتما بی عرضه نیستی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تو را با گریه بخشیدم به صورت pdf کامل از سید بهشاد زهرایی

        خلاصه رمان:   داستان دختری به نام نیوشا ک عاشق پدرش است اما یکباره متوجه میشود اسمش از معشوقه قبلی پدرش گرفته شده ، پدری ک هیچوقت نتوانست عشقش را فراموش کند و نیوشا وقتی درک میکند ک خودش دچار عشق ممنوعه‌ای میشود ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی

  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد سوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راز ماه

    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا

  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rozam
Rozam
1 سال قبل

خیلی مزخرف شده الکی فقط کشش میدین لااقل پارتارو اینقدر کم نزارین یا روزی چند تا پارت بزارین پلیییییز

آنی
آنی
1 سال قبل

چرا انقدر کشش میدین دیگع واقعا دارم خسته میشم کلا هر روز بی زوق این رمان و میخونم اوایلش خوب بود ولی الان هم کم شده هم بی معنی

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل
پاسخ به  آنی

دقیقا

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x