رمان دل زده پارت 25

1
(1)

با این عملکرد حرفه ای که آرمین در عرصه ی رانندگی داشت به راحتی توانست خود را به در خانه برساند ، ترافیک چه بود گویی ساعت چهار صبح را در خیابان رانندگی کرده بود

پیکان قراضه اش را جلوی درب خانه پارک‌ نمود و این نزدیکی چند قدمی به سمیه ضربان قلبش را شدت بخشیده بود

از وقتی عاشق شده بود قلبش مال خودش نبود ، قلب او متعلق به سمیه بود ، گویی او اصلا قلب نداشت چرا که زود تر از آن قلبش را به سمیه هدیه کرده بود

به در طوسی و زنگ زده ی خانه شان نگریست ، بی اراده تبسمی به لبش نشست که حرف ها در خود می گنجاند

چه چیزی لبخند به لب هایش داده بود ؟ جز سمیه چه کسی قدرت خنداندن این پسر مغرور و عبوس و بد اخلاق را داشت !

از ماشین بیرون آمده نایلون های میوه را در هر دو دستش جای داد ، کمرش را خم کرده ، به زور با سوئیچش در ماشین را قفل کرد و نگاهش به سمت در خانه‌ شان دوید ….

چه حس لذیذی داشت ، او الان چند قدمی با سمیه بود و این یعنی پرواز در عالم بال شکسته ها ….

لبخندش عمق پیدا کرد ، دلتنگ بود ، دلتنگی را نمی توان با کلمات وصف کرد ، فقط می توان آن را گفت و تو ندانی چیست این دلتنگی

دلتنگی یعنی قلبت داد بزند که من بغلت را می خواهم ، بوسیدن طره موهایت را می خواهم و دیگران فقط بگویند او دلتنگ است

اصلا دلتنگی یعنی آرمین ، اصلا دلتنگی را اگر شخص بود آرمین جناب دلتنگ بود

هی آرمین خوش خیال ! الان برود سمیه تحویلش می گیرد ؟ به او ابراز عشق می کند ؟ نه دیگر سمیه عهد بسته بود که از این عشق و حرارت سوزان آن بر حذر باشد ، هر جا عشق آرمین باشد ، به سنگ دلی پناه ببرد آرمین آمده بود امشب این عشق را به اوج برساند طفلک بیچاره خبر نداشت سمیه آمده این عشق را به درجه ی نزولی ترینش منصب کند

نفس عمیقی کشید و به سمت در خانه حرکت کرد ، کلید داشت اما دستانش پر بود به سختی زنگ درب را فشرد و کمی بعد صدای آشنای خواهرش گوشش را اشغال کرد : بیا تو داداش

در با تیکی باز شد ، با پا در را کنار زده داخل حیاطشان شد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پناه
پناه
1 سال قبل

من متاسفانه نتونستم چت روم رو پیدا کنم
به راهنمایی بیشتر نیاز دارم🙏🏻🙏🏻😘

پناه
پناه
پاسخ به  mahsanori
1 سال قبل

مرسی عزیزم

ثنا
ثنا
1 سال قبل

به به چه قلمی چه ذوقیییی ، خیلیییی زیبا می نویسید با این که کوتاه اما زیبا مختصر و عالییی قلم تون ادم کیف میکنه

kiana_y
1 سال قبل

خلاصه این رمان::: آرمین رفت لایی کشید و اومد خونه تا سمیه رو ببینه فقط همین؟؟؟ چرا مثل نمنم بارون پارت میدین شما نویسنده ها؟؟؟؟

fati
1 سال قبل

چ رمان غمگینی…..ولی خدایی خیلی داری کشش میدی یکم خلاصش کن

kimia majd
kimia majd
1 سال قبل

کاش زود تر سمیه رو ببینه 🌷

Nahar
Nahar
1 سال قبل

مهسا خانم شما قبلا رمان هم مینوشتین؟ یا این اولین رمانتونه؟

kimia majd
kimia majd
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

اگه دارین اسمشو میگین ؟ دان کنیم

ساسان جون
ساسان جون
1 سال قبل

پسسس کی قراره آرمین تهفععع سمیه جونو ببینه ⁦🖕🏿⁩😐

kimia majd
kimia majd
پاسخ به  ساسان جون
1 سال قبل

اون انگشت چیه 😁

دسته‌ها

13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x