11 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 126

5
(3)

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

صدای قدم هاش و سپس باز کردن دری اومد

با صدای آروم تری ادامه داد:

 

– از صبح رفته تو اتاق کنفرانس یه دقیقه به حنجرش استراحت نداده اینقدر که داد زده!

گوش کن!

 

دوباره صدای باز کردن دری اومد و بعد دایانی بود که فریاد میزد و اینقدر صداش بلند بود که می‌تونستم خیلی واضح صداش رو بشنوم!

 

 

” من به همتون گفته بودم تا آخر این ماه می‌خوام شو این کالکشن جدید رو راه بندازم اما هی درخواست تمدید وقت برای من می‌فرستید؟!

من دارم ماهی خداتومن به ریز و درشتتون حقوق میدم که اینطوری به شرکت ضرر بزنین؟!؟

اگه تا آخر هفته همتون گزارش کارتون رو به صولت تحویل دادین و آمادگیتون رو برای آخر ماه اعلام کردید که هیچ!

وگرنه همتون رو اخراج میکنم!

شده کارخونه رو ورشکست کنم درشو تخته کنم، اما حقوق مفت به شما ها نمیدم!

چند وقت سرکشی و‌ گزارش روزانه نداشتیم فکر کردید محب گاوه میتونین خوووب بدوشینش؟!؟ ”

 

 

صداش رفته رفته محو شد، انگار آزاد فاصله رو بیشتر کرده بود.

 

از تعجب نمی‌دونستم چی بگم.

دایان همیشه آروم چرا اینطوری شده بود؟!

 

شاید پیش من همیشه وجه آرومش رو نشون می‌داد.

اما باز هم توقع نداشتم اینطوری با کارمنداش برخورد کنه!

 

ناخداگاه یاد پیج اینستاگرامش افتادم.

یاد ویدئو هایی که می‌گرفت!

 

همه کارگراش ازش راضی‌بودن و برخورد دایان هم باهاشون به شدت محترم و خوب بود!

پس الان چی شده بود؟!؟

 

– شنیدی؟!

باز تو بگو کجاش عصبی و دوقطبیه!

 

– ولی دایان که خیلی با کارگراش خوب برخورد می‌کنه!

چنتا ویدئو ازش تو کارخونه دیدم، خیلی محترم بود!

 

 

 

 

 

 

– کارگرا بله!

اینایی که داشت قهوه ایشون می‌کرد همه سرپرست ها و مدیرای قسمت های مختلف‌ بودن!

حالا درسته بشدت از زیرکار در رو و آشغالن، ولی هیچ کی توقع این برخورد رو نداشت!

 

– چرا مگه چیشده؟!

 

– والا منم نمی‌دونم!

از اون شبی که رفتیم دزدی کلا جنی شده انگار.

شرکتو گذاشته رو سرش.

وقتی راه میره بچه ها نفسشونو حبس میکنن که یه وقت بهشون گیر نده!

 

– وا یعنی چی خب؟!

تو دلیلش رو نمی‌دونی؟!؟

 

– دیگه اینقدرا هم داداشی نشدیم باهم که بیاد بگه مشکلش چیه!

دیدی که، بعد چند سال تازه اجازه داد از آقای محب، دایان صداش کنم!

 

حدسم رو به زبون اوردم:

 

– یعنی تو اون فایلایی که اون شب پیدا کردیم، چیزی پیدا کرده که اعصابش رو خورد کنه؟!

 

– به فکر منم رسید، ولی مطمئن نیستم!

 

– اصلا زنگ زدم همین رو بپرسم ازت.

اینکه اون فایلا چیشد؟

چی بود توش اصلا؟!

 

– والا منم خبر ندارم!

همون شب ازم گرف گفت خبرشو بهمون میده.

 

– باید خودم باهاش صحبت کنم.

 

– موفق باشی!

 

از آزاد خداحافظی کرده و با فکری مشغول، به سمت خونه روندم.

 

این بعد جدید از شخصیت دایان برام تازگی داشت.

تنها عصبانیتی که من ازش دیده بودم، همون روزی بود که راجع به امیر فهمیده بود!

 

اما عصبانیت امروزش، حتی قابل مقایسه با اون هم نبود!

 

 

#ببخشید دیر شد،تقصیر فاطمه اس 😌🙋🏻‍♀️)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230126 235220 913 scaled

دانلود رمان مگس 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
IMG 20230127 015547 6582 scaled

دانلود رمان آدمکش 3 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۲۰۰۷۰

دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۸ ۱۷۱۷۲۴۵۸۱

دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که…
IMG 20230123 235641 000

دانلود رمان روزگار جوانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه…
InShot ۲۰۲۳۰۷۱۳ ۲۳۵۴۱۴۵۲۰

دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی 5 (1)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و…
رمان دلدادگی شیطان

رمان دلدادگی شیطان 5 (1)

13 دیدگاه
  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.3 (9)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…
IMG 20240717 160404 360

دانلود رمان قاصدک های سپید به صورت pdf کامل از حمیده منتظری 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
8 ماه قبل

فدای سرت عزیزم
قربون دستت

ناشناس
ناشناس
8 ماه قبل

فدای سرتوننننن

رهگذر
رهگذر
8 ماه قبل

فدای تار موهات ندا جونم

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

حالا یه بارم با تاخیر باشه تا سه مورد مشکلی نیست 😂

camellia
camellia
8 ماه قبل

خواهش می کنم. 😘 جه میشه کرد!دیگه تکرار نشه 😉 مرسی خانم ندا. 😍

آخرین ویرایش 8 ماه قبل توسط camellia
camellia
camellia
پاسخ به  neda
8 ماه قبل

چشمت بی بلا. 🤗 ❤

آخرین ویرایش 8 ماه قبل توسط camellia

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x