3 دیدگاه

رمان آتش شیطان پارت 157

4.5
(4)

 

 

 

 

 

 

 

تماس رو جواب داده و در انتظار حرف زدنش، گوشی رو کنار گوشم نگه داشتم.

 

وقتی صدایی از من نشنید، با صدای بمش که چند وقتی بود نشنیده بودم، ” سلامی ” کرد.

 

با همون یک کلمه حس کردم ضربان قلبم کمی بالا رفت.

 

احساسات مختلفی مثل خشم و دلتنگی و نگرانی، مستقیما قلبم رو نشونه گرفته بود!

 

وقتی جوابی از سمت من نگرفت، خودش ادامه داد:

 

– میتونم حس کنم از چی ناراحتی!

حق هم داری؛ این مرد و رابطه ای نبود که لیاقتت رو داشته باشه!

 

ناخداگاه میون حرفش پریده و عصبی غریدم:

 

– خواهش می‌کنم اینقدر ادای جنتلمن هارو درنیار دایان!

 

وقتی سکوت مطلقش رو دیدم، فهمیدم حسابی از لحن و حرفم شوکه شده.

 

درسته که خودمم کمی از این انفجار ناگهانی متعجب بودم، اما ته دلم ناراضی نبودم!

 

تا کی قرار بود برای همه کار های عجیب غریبش ماله کشی کنم و برای خودم دلیل و توجیه بیارم؟!

 

مگه ما باهم قرار نذاشتیم که دیگه پنهون کاری تو کارمون نباشه و همدیگه رو نپیچونیم؟؟

 

چرا دایان نمی‌تونست هیچ وقت قابل اعتماد باشه؟!

چرا همیشه باید این وحشت رو برای من بذاره که همه حرفاش نقشه و برنامه‌ست؟!

 

سکوت بینمون خیلی داشت طولانی میشد که بالاخره لب باز کرد و گفت:

 

– اوکی این یه لول بالا تر از یه عصبانیت عادیه!

مشکل خیلی بزرگتره خانوم وکیل؟!

من اشتباه جدیدی کردم؟؟

 

 

 

 

حتی اینکه میدونست مقصره و اینطوری برخورد می‌کرد هم روی اعصاب بود!

 

باعث میشد دلم نخواد اونجوری که میخوام و حقشه، باهاش حرف بزنم و برخورد کنم.

 

چرا این مرد اینقدر زبون باز بود؟!

چرا دل من خودش رو بند همچین آدمی کرده بود؟!

 

نفس عمیقی کشیده و گفتم:

 

– بهتره رو در رو راجع به این موضوع صحبت کنیم.

دلم ‌میخواد وقتی حرفات رو می‌شنوم، مستقیم تو چشمات خیره باشم!

 

وقتی سکوتش رو دیدم، ادامه دادم:

 

– فکر نکنم برای یه احوال پرسی ساده بهم پیام داده باشی!

گفتی می‌خوای منو ببینی؟!

بعد از این همه مدتی که هیچ خبری ازت نبود؟

فکر کنم اتفاق مهمی افتاده، درسته؟!

 

پی حرف قبلیمون رو نگرفت‌ و جواب داد:

 

– درسته، اتفاق مهمی افتاده!

دوباره برای من احضاریه اومده خانوم وکیل.

 

– چیز عجیبی نیست، زودتر از اینا منتظرش بودم.

 

– فردا تایم داری تا همدیگه رو ملاقات کنیم و راجع بهش صحبت کنیم؟

البته اگه لازمه زنگ بزنم از منشی شرکت تایم بگیرم!

 

نمیدونم داشت طعنه میزد یا می‌خواست تواضعش رو نشون بده!

 

– نیازی نیست!

فردا ساعت ۴ اگه تایمت خالیه بیا دفترم.

 

– مشکلی نیست.

هر تایمی که تو بخوای و اراده کنی رو من میتونم خالی کنم!

 

از زبون بازیش چشمم رو تو حدقه چرخونده و گفتم:

 

– پس من همون ساعت منتظرتون هستم جناب محب!

 

– می‌بینمتون خانوم وکیل!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و…
IMG 20240524 022150 623

دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (10)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
رمان ماهرخ

دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام 4.2 (17)

2 دیدگاه
  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…!…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۳ ۲۳۱۴۰۶۳۸۵

دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
photo 2017 04 20 14 37 49 330x205 1

رمان ماه مه آلود جلد اول 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود ماه مه آلود جلد اول خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۱۹۳۵۹۶۰

دانلود رمان خشت و آیینه pdf از بهاره حسنی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا متفاوت خواهد بود. شخصیتها و نوع داستان متفاوت خواهند بود. در این کار شخصیت اولی خواهیم داشت که پر از اشتباه است. پر از ندانم…
عاشقانه بدون متن e1638795564620

دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر 2 (1)

3 دیدگاه
  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آلا
آلا
7 ماه قبل

بدم میاد از دایان هرچند

رهگذر
رهگذر
7 ماه قبل

یعنی اگه احضاریه نمیمومد تا به تابش یه پیام نمیداد یا یه زنگ ساده هم نمیزد به هر حال یجوریایی دوست دختر دوست پسر محسوب میشن

همتا
همتا
پاسخ به  رهگذر
7 ماه قبل

آخه خود تابش خواسته باهم در ارتباط نباشن تا پرونده قتل همسر دایان بسته بشه

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x