رمان آتش شیطان پارت 157 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 157

 

 

 

 

 

 

 

تماس رو جواب داده و در انتظار حرف زدنش، گوشی رو کنار گوشم نگه داشتم.

 

وقتی صدایی از من نشنید، با صدای بمش که چند وقتی بود نشنیده بودم، ” سلامی ” کرد.

 

با همون یک کلمه حس کردم ضربان قلبم کمی بالا رفت.

 

احساسات مختلفی مثل خشم و دلتنگی و نگرانی، مستقیما قلبم رو نشونه گرفته بود!

 

وقتی جوابی از سمت من نگرفت، خودش ادامه داد:

 

– میتونم حس کنم از چی ناراحتی!

حق هم داری؛ این مرد و رابطه ای نبود که لیاقتت رو داشته باشه!

 

ناخداگاه میون حرفش پریده و عصبی غریدم:

 

– خواهش می‌کنم اینقدر ادای جنتلمن هارو درنیار دایان!

 

وقتی سکوت مطلقش رو دیدم، فهمیدم حسابی از لحن و حرفم شوکه شده.

 

درسته که خودمم کمی از این انفجار ناگهانی متعجب بودم، اما ته دلم ناراضی نبودم!

 

تا کی قرار بود برای همه کار های عجیب غریبش ماله کشی کنم و برای خودم دلیل و توجیه بیارم؟!

 

مگه ما باهم قرار نذاشتیم که دیگه پنهون کاری تو کارمون نباشه و همدیگه رو نپیچونیم؟؟

 

چرا دایان نمی‌تونست هیچ وقت قابل اعتماد باشه؟!

چرا همیشه باید این وحشت رو برای من بذاره که همه حرفاش نقشه و برنامه‌ست؟!

 

سکوت بینمون خیلی داشت طولانی میشد که بالاخره لب باز کرد و گفت:

 

– اوکی این یه لول بالا تر از یه عصبانیت عادیه!

مشکل خیلی بزرگتره خانوم وکیل؟!

من اشتباه جدیدی کردم؟؟

 

 

 

 

حتی اینکه میدونست مقصره و اینطوری برخورد می‌کرد هم روی اعصاب بود!

 

باعث میشد دلم نخواد اونجوری که میخوام و حقشه، باهاش حرف بزنم و برخورد کنم.

 

چرا این مرد اینقدر زبون باز بود؟!

چرا دل من خودش رو بند همچین آدمی کرده بود؟!

 

نفس عمیقی کشیده و گفتم:

 

– بهتره رو در رو راجع به این موضوع صحبت کنیم.

دلم ‌میخواد وقتی حرفات رو می‌شنوم، مستقیم تو چشمات خیره باشم!

 

وقتی سکوتش رو دیدم، ادامه دادم:

 

– فکر نکنم برای یه احوال پرسی ساده بهم پیام داده باشی!

گفتی می‌خوای منو ببینی؟!

بعد از این همه مدتی که هیچ خبری ازت نبود؟

فکر کنم اتفاق مهمی افتاده، درسته؟!

 

پی حرف قبلیمون رو نگرفت‌ و جواب داد:

 

– درسته، اتفاق مهمی افتاده!

دوباره برای من احضاریه اومده خانوم وکیل.

 

– چیز عجیبی نیست، زودتر از اینا منتظرش بودم.

 

– فردا تایم داری تا همدیگه رو ملاقات کنیم و راجع بهش صحبت کنیم؟

البته اگه لازمه زنگ بزنم از منشی شرکت تایم بگیرم!

 

نمیدونم داشت طعنه میزد یا می‌خواست تواضعش رو نشون بده!

 

– نیازی نیست!

فردا ساعت ۴ اگه تایمت خالیه بیا دفترم.

 

– مشکلی نیست.

هر تایمی که تو بخوای و اراده کنی رو من میتونم خالی کنم!

 

از زبون بازیش چشمم رو تو حدقه چرخونده و گفتم:

 

– پس من همون ساعت منتظرتون هستم جناب محب!

 

– می‌بینمتون خانوم وکیل!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تاوان یک روز بارانی

  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه صنم pdf از شیرین نور نژاد

    خلاصه رمان :       شاه صنم دختری کنجکاو که به خاطر گذشته ی پردردسرش نسبت به مردها بی اهمیته تااینکه پسر مغرور دانشگاه جذبش میشه،شاه صنم تو دردسر بدی میوفته وکسی که کمکش میکنه،مردشروریه که ازش کینه داره ومنتظرلحظه ای برای تلافیه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آلا
آلا
1 سال قبل

بدم میاد از دایان هرچند

رهگذر
رهگذر
1 سال قبل

یعنی اگه احضاریه نمیمومد تا به تابش یه پیام نمیداد یا یه زنگ ساده هم نمیزد به هر حال یجوریایی دوست دختر دوست پسر محسوب میشن

همتا
همتا
پاسخ به  رهگذر
1 سال قبل

آخه خود تابش خواسته باهم در ارتباط نباشن تا پرونده قتل همسر دایان بسته بشه

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x