رمان دهار پارت ۱۰

5
(1)

صدف با نگرانی به سمت دکتر رفت و گفت:

– آقای دکتر، نوزادِ خواهرم گم شده! اگر بیدار بشه و ببینه بچه‌اش نیست دق می‌کنه، این شوهر بی‌شرف معتادش هم که گم و گور شده آب شده رفته توی زمین. نمی‌دونم چیکار کنم به خدا سردرگم شدم.

دکتر از حسی که درونش شکل گرفته بود و ذره ذره او را میسوزاند و گدازه هایش را بر قلبش میزد با کلافگی نفس عمیقی کشید و نگاه به چهره‌ی ظریف و معصوم صبا انداخت، حیف این دختر نجیب و زیبا بود که زن آن مرد بی‌لیاقت شده بود، با خود فکر کرد اگر این دختر همسر او بود طوری خوشبختش میکرد که دیگر غمی در دلش نماند. اما به خود نهیب زد که حتی این فکر هم اشتباه است! صبا شوهر داشت و دکتر حق نداشت به او فکر کند، او برایش صرفاً عشقی ممنوعه بود. و هیهات از سرنوشتی که دچارش شده بود، تا کنون دل به کسی نبسته بود و حال به زنی که همسر و بچه داشت دلبسته شده بود، سردرگم شده بود نمی‌دانست چه کند

که با صدای صدف به خود آمد.

– جناب دکتر! حالتون خوبه؟ من چکار کنم؟

سرفه‌ای مصلحتی کرد و گفت:

– خب، خب… به نظرم برید کلانتری ها پیگیری کنید شاید پیداش کردید، بچه شون هم باید به پلیس گزارش کنید که گم شده تا پیداش کنن. این خانم حال زیاد مساعدی ندارن باید تحت نظر پزشک باشن، ضربه‌ی نسبتاً بدی به سرشون وارد شده.

دیگر نماند تا سخنی بگوید، مستقیم از اتاق خارج شد، بغضی به گلویش چنبره زد و راه نفس کشیدنش را سد کرد. صدف مانده بود و یک دنیا کارِ نکرده، مادرش به خواب رفته بود و صبا هم ناله هایی از درد میکرد، صدف کنار خواهرش نشست و دستان سردش را به دست گرفت. با بغض گفت:

– الهی من برای سرنوشتت بمیرم خواهرم، یعنی الان پاره‌ی تنت کجاست؟ می‌دونم اگه به‌هوش بشی و ببینی که نیست دیوونه میشی.

دیگر هیچ نگفت و سعی کرد آرامشش را حفظ کند، باید صبح زود به کلانتری‌های اطراف میرفت، شاید در مابین این گشتن ها ردی از شهرام پیدا می‌کرد، ناسزایی نثار شوهرخواهرش کرد و سرش را گوشه‌ی تخت خواهرش گذاشت و در خوابی عمیق فرو رفت… از سوی دیگر دکتر در آن هفته شب شیفت بود، کل شب به صبا فکر می‌کرد، به آینده‌ی خودش و به دلی که ناغافل به زنی داده بود که برایش ممنوعه‌ای حساب میشد، نمی‌دانست راه درست چیست؟ کار درست چیست؟ تنها حس جدید و نوپایی را در قلبش حس می‌کرد، گویی دانه‌ی خشکیده‌ی وجودش تازه جوانه زده بود و احساس جدیدی را برایش به ارمغان آورده بود، احساس که در اوجِ شیرینی، تلخیِ نرسیدن چاشنی‌اش شده بود، ترجیح داد مدتی صبر کند و از شرایط زن و شوهر و نوزاد گم‌شده‌شان خبردار شود و در این مدت خود را به کارش مشغول کند اما امان از عاشقی! هر بیمار خانمی که معاینه می‌کرد صورت صبا در پشت چشمانش نقش می‌بست، به ساعت نگاهی انداخت. کم کم شیفتش داشت تمام میشد، بین نبرد عقل و دل برای رفتن به دیدن صبا آخر هم با جنگ تنگاتنگ میانشان دل برنده شد و گام‌های دکتر به جای اتاق خودش به سوی اتاق صبا هدایت شدند، دمای اتاق سردتر از قبل شده بود، مادر صبا به لطف آرامبخش ها به خوابی عمیق فرو رفته بود و خواهرش نیز سر بر روی دست صبا گذاشته بود و به خواب رفته بود، نگاهش به صبایی افتاد که از ابتدای حضورش در بیمارستان فقط یکبار با چشم باز دیده بودش آن هم برای لحظه ی کوتاهی، چون پس از آن به خاطر ضربه ی سرش دوباره بی‌هوش شده بود، گویی دردش آرام تر شده بود و آرامبخش ها کار خود را کرده بودند که صبا اینگونه به خواب رفته بود.پتو را تا گردن صبا بالا کشید، می‌ترسید سرما بخورد، خودش هم حال خودش را نمی‌‌فهمید فقط می‌دانست با اینکه فکر کردن به صبا برایش اشتباه ترین کار است اما نمی‌تواند از این کار دل بکند.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
1648622752 R8eH6 scaled

دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد 3 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده…
400149600406 1552892

رمان خلافکار دیوانه من 5 (1)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش  
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۱ ۱۹۴۰۰۴۳۴۱

دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
IMG 20240623 094802 068

دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا    
567567

دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن…
با مرد مغرور

رمان ازدواج با مرد مغرور 1 (2)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود.
IMG 20210815 000728

دانلود رمان عاصی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام …
IMG 20230128 233813 8572 scaled

دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
. .........Aramesh
. .........Aramesh
1 سال قبل

میشه لطفا پارت بدی
تو خماری نزارمون

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x