3 دیدگاه

رمان آتش شیطان 139

5
(1)

♥️♥️♥️🔥🔥🔥♥️♥️♥️🔥🔥🔥

 

 

 

 

 

 

 

قهقه ای زد و جواب داد:

 

– وااای تابش تو عالی دختر!

اصن عشق کردم وقتی اینطوری وحید رو سوسک کردی تو دادگاه!

بعد هم که اون جلوی در ساختمون به خاک نشوندیش.

وااای تابش عشق کردم بهش تنه زدی اومدی، جیگرم حال اومد.

چقدر تو خوبی دختر!

 

 

خنده ای کرده و بیشتر گاز دادم.

با امثال وحید فقط باید همینطوری رفتار میشد تا یاد بگیرن با یه خانوم چطوری رفتار کنن.

 

اون هم مخصوصا وحیدی که میدونستم ندا اگه دوستش نداشت، اما بخاطر پولش مثل پروانه دورش می‌چرخید!

 

– ولی تابش این مدارک رو از کجا گیر اوردی؟!

منم کف‌ کردم دختر!

 

– تو که بهتر از من فیلم بازی کردی!

وقتی وحید خدا و پیغمبر رو قسم می‌خورد که دست روت بلند نکرده پاشدی با گریه گفتی تو مستی زده!

به پروندش الکلی بودن هم اضافه شد!

 

 

اینبار دوتامون باهم خندیدیم.

به سمت یه کافه روندم و به مناسبت برد پروندمون، هردومون رو به فنجونی قهوه و کیک دعوت کردم.

 

داشتم به کیک پرتقالی مورد علاقم برشی میزدم تا با قهوم بخورم که ندا گفت:

 

– تابش یه سوالی بپرسم؟!

 

برش رو توی دهنم گذاشته و حینی که از خوردنش لذت می‌بردم، سری به تایید تکون دادم.

 

– میگم…

چیزی بین تو و دایان محب هست!؟

 

 

 

 

 

 

دهنم از حرکت ایستاد.

این سوال دیگه از کجا اومد؟!

 

انگار سوال رو از توی چشمام خوند که بلافاصله ادامه داد:

 

– اون شبی که شام بیرون بودیم نگاهاتون بهم رو دیدم.

بعد هم که به محض اینکه رفتی دستشویی اونم از سر میزش پاشد پشت سرت راه افتاد.

حس کردم شاید خبرایی باشه.

 

فکر می‌کردم اون شب فقط نگاه من دنبالش بود، اما انگار دایان هم حواسش بهم بوده که ندا اینطوری مشکوک شده.

 

دوباره شروع به جویدن کیکم کرده و کمی‌ دیگه از قهوم نوشیدم تا تو این بین، برای پیدا کردن یه جواب مناسب، کمی وقت بخرم!

 

– حدودا یه چیزایی داره شروع میشه.

 

– قضیه همون گل ها و دلبریاست؟؟

کار همین محب بود؟

 

– آره کار خودش بود، اما فعلا ارتباط خاصی نداریم.

منتظریم تا پروندش حل بشه تا ببینیم چی پیش میاد!

 

لبخندی زد و گفت:

 

– خیلی خوشحال شدم برات عزیزم

لیاقت بهترین هارو داری!

 

منم متقابلا لبخندی زده و دستش که روی میز بود رو گرفتم:

 

– توهم همینطور قشنگم.

مطمئن باش لیاقتت خیلی بیشتر از وحید و امثال اونه!

کاری کن به لیاقتت برسی!

 

 

 

 

 

سری به تایید تکون داد و گفت:

 

– اتفاقا یه فکرایی براش کردم.

میخوام از ترم دیگه دانشگاه ثبت نام کنم.

 

ندا دیپلم داشت و شنیدن این خبر عالی بود!

اینکه بالاخره به این نتیجه رسیده بود خوشبختیش تو دستای خودشه، نه یه پسر پولدار دیگه؛ عالی بود!

 

حدود یه ساعت دیگه هم نشستیم و از هر دری با همدیگه صحبت کردیم.

 

اینکه میدیدم فارغ از اون دیوار دفاعیی که همیشه دورش بود، داریم با هم گپ میزنیم و وقت می‌گذرونیم، واقعا خوشایند بود!

 

ندا رو جلو خونه خاله پیاده کرده و به تمام تعارفاتش مبنی بر رفتن به خونشون رو رد کردم.

 

خیلی کار نیمه تموم داشتم و باید زودتر تمومشون می‌کردم.

 

بعد از گرفتن پنی از خانوم جلالی، کلید رو توی قفل انداخته و وارد خونه شدم.

 

همون اول کار پنی اینقدر خودش رو اینور اونور کرد و به سمت پایین کشید که رهاش کردم.

 

از بغلم پایین پرید و به سمت بالشت و اسباب بازی هاش دوید.

 

تو ظرفش براش غذا ریخته و بردم.

همونجا هم کمی باهاش بازی کردم نا رفع دلتنگی بشه.

 

حدود نیم ساعت مشغول پنی بودم که با زنگ خوردن گوشیم، به سمتش رفتم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mobi
Mobi
5 ماه قبل

خیلی واضح چشم انتظار پارت بودم یا نه🦭

بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
پاسخ به  neda
5 ماه قبل

کاش زودتر بزاری من خوابیدم رو سایت شما

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x