رمان دل زده پارت 12

3
(2)

زنگ در را فشرد
دقیقه ای بعد هانا بی اهمیت درب را باز کرده ، متعجب به آرمین نگریست ، خان داداشش از تهران آمده بود اینجا ؟
با تعجب و در حالی که در شوک فرو رفته بود صدای آرمین را شنید : برو کنار !
سلامی با محبت نثار برادر سرد و مغرورش کرده صدای مادرش را از اتاق شنید : کی بود ؟
آرام در خانه را بسته خواست مادرش را از آمدن ناگهانی آرمین مطلع کند که آرمین گفت : منم مامان !
نفس در سینه ی مادرش حبس شده با شوق و ذوق و دلتنگی که با سلول سلول تنش عجین شده بود از اتاق بیرون آمد نگاهی به چهره ی زیبای پسرش و قامت رعنای او انداخته قلبش جریحه دار شد
این لباس های کهنه و خاکی بر تنش با آن صورت لاغر و در هم قلب مادرش را به دو نیم تقسیم کرده بود
با بغضی خفقان آور که به او یورش برده بود و گریبان گرش شده بود تند به سمت پسرش رفته او را در آغوش خود حل کرد
نگاه هانا محو این صحنه ای عاشقانه که سرشار از محبت مادر پسری بود شده با مزه پرانی گفت : بعد از چهار قرن دوری
همانطور که آرمین را در آغوشش گرفته بود سر از شانه ی پسرش برداشت ، نگاه خسته و لبخند کمرنگ آرمین به قلبش انرژی بخشیده به چهره ی هانا نگریست
معترض نالید : برو ی چایی دم کن واسه داداشت
آرمین با تشکری از کنار آنها دور شده به اتاق رفته لباس های کثیف و به غبار و خاک نشسته اش را از تن بیرون آورد
می دانست به محض ورود دوباره اش به حال بحث آمدنش پیش کشیده می‌شود و دلیلی نداشت جز دیدن چهره ی زیبای سمیه و این دلتنگی که دیگر جانش را مکیده بود
اما مگر آرمین مغرور حاضر است نزد مادر و خواهرش از عطف این عشق در دلش سخن بگوید و دلیل آمدنش را از رایحه ی خوش بوی این عشق فرا بخواند بلکه فقط می توانست بگوید دمی هوای شهر خودش را کرده و آمده است پس از تعویض لباس های به خاک نشسته اش لباس های راحتی به تن کرده وارد حال شد
به چای خوشرنگ که در وسط حال و روی سینی فلزی بود نگریست تکه قندی هم کنارش بود و یک کاسه ی کوچک شکلات
با خستگی و در حالی که در این مدت تنش دچار گرفتگی شده بود روی زمین نشست ، با استقبال چای و قند را در دهان گذاشته جرعه ای چای داغ نوشید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Azal
Azal
1 سال قبل

خیلی کمه حتی صبحت به نقش اصلی هم نمیرسه یکی میاد سلام میده و همین
لطفا بیشترش کن اینطوری آدم از داستان میوفته

Narsoo
Narsoo
1 سال قبل

چقدر کم قبلا دو پارت میذاشتی هاااا؟؟؟😐💔

neda
neda
پاسخ به  Narsoo
1 سال قبل

چ اسم قشنگی داری😂
یاد رمان دلارای افتادم ☹️

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  neda
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣

سپیده
سپیده
پاسخ به  Narsoo
1 سال قبل

حنا دختری در مزرعه😂
داراب ک اسم پسره

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x