رمان دل زده پارت 2

4
(4)

شب بود ، روی تخت نشسته بود که ناگاه موبایلش زنگ خورد

با عجله گوشی را از کیف بیرون آورده ، با دیدن نام مادرش بی اراده بغض در گلویش نشست

از جا برخاست ، با دستایی لرزان دکمه ی سبز رنگ را فشرد

سعی می کرد صدایش نلرزد : جا … جانم مامان

صدای مادر را شنید : سلام خوبی سمیه مامان ؟

ناخودآگاه قطره اشکی روی گونه اش سر خورد ، صورتش

قرمز شده بود ، آب دهانش را قورت داده گفت : خوبم مامان تو خوبی ؟ حالت بهتره ؟

نگران مادر بیمارش بود ، صدای مادرش آمد که گفت : من خوبم ، سمیه بهت زنگ زدم بگم شب یکم دیر تر میام عمارت شلوغه مهمون دارن نگران نشی مراقب خودت باش

چشمی لرزان نثار مادرش کرده تماس را قطع کرد ، دستانش می لرزید

گوشی را در دست گرفته به قیافه ی اخمو و کلافه ی او نگریست

صدای مردک را شنید که گفت : بخواب لباساتو در بیار !

اولین بارش نبود ، اما بغض داشت چون همیشه ، مثل همه ی وقت هایی که در آغوش نامحرمان میخفت

لباس هایش را آرام از تن بیرون کرد تا زمانی که در جلوی دیده ی مردک ل*خ*ت شد

نگاه پر لذت مردک کثیف روی اندام ظریفش چرخیده

دکمه های پیراهنش را باز کرده آن را از تن در آورد

وحشیانه سمت سمیه هجوم برده او را روی تخت پرتاب کرد

روی سمیه خیمه زده با لذت مشغول بوسیدن و گاز گرفتن گردنش شد

اشک های سمیه طغیان می کردند و مردک حواسش تنها به رفع ارضای خود بود

بعد از ساعتی رابطه ی خشن و وحشیانه زیر کمرش به شدت درد می کرد ، با اینکه بار ها این درد را تجربه کرده بود اما تا حالا انقد اذیت نشده بود

آرام از جا برخاست ، لباس هایش را با درد و صورتی خیس از اشک به تن کرده کیفش را به دست گرفت

همانطور ایستاده به انتظار مردک ماند ، اندکی بعد مرد به اتاق آمده پاکتی به دست سمیه داد

سمیه پاکت را در دست گرفته آن را باز کرد ، پول ها را شمرد همه صد هزاری بودند و این پولدار ها چه خوب برای تفریح خود هزینه می کردند

صدای چندش مرد را شنید : کافی بود ؟

با بغض و چشمانی قرمز رنگ سر تکان داد ، صدای منحوس مرد را شنید : بیشتر بیا خیلی باهات حال کردم

اب دهانش را به زور قورت داده از خانه خارج شد ، دم در تاکسی به انتظارش ایستاده بود

نگاهی به پاکت انداخته لبخندی تلخ روی لبش نشست با این مبلغ می توانست دارو های گران قیمت مادرش را بخرد ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240622 231247 222

دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو 5 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل…
IMG 20230123 235641 000

دانلود رمان روزگار جوانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه…
IMG 20240530 001801 346

دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری 3.1 (37)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی.…
1682363596840

دانلود رمان افگار pdf از ف میری 0 (0)

41 دیدگاه
  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۶ ۱۱۰۶۰۷۴۴۳

دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز 1 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و …
IMG 20230123 235029 963 scaled

دانلود رمان طالع دریا 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات…
IMG 20230123 230736 486

دانلود رمان به من نگو ببعی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۸ ۱۱۲۶۴۰۲۰۲

دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز 3 (1)

بدون دیدگاه
خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
IMG 20230127 013604 6622

دانلود رمان شوهر آهو خانم 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

خیلی خوب بود رمان قشنگی فقط امیدوارم پارتا طولانی تر بشه 😊

Hassti
Hassti
2 سال قبل

رمانت خیلی احساسی بود 😥😥
در عین حال جذاب هم بود ❤

ادا
ادا
2 سال قبل

رمانت قشنگه ولی خیلی ادبیاتی صحبت میکنن و اینکه بیشتر از پسره بگو چون اینم یه خورده شبیه به رمان ناسپاسه

ثنا
ثنا
2 سال قبل

خاک بر سر ملکتی که دخترانش مجبور به تن فروشی برای کمک هزینه زندگی هستند ، خاک بر سر ان بی ناموسی که نمی دانند چه رنج عظیمی است تن فروشی ، برای امرار معاش

Sana
Sana
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

من توام یا تو منی😦😂

ثنا
ثنا
پاسخ به  Sana
2 سال قبل

😂😂😂😂نمی دونم شاید همزاد همیم

......
......
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌

Mmmm
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👌🏻👌🏻

ساسی
ساسی
2 سال قبل

ایول خیلی خوبه 👀

گز پسته ای
گز پسته ای
2 سال قبل

اشکم در اومد😢😭

Mmmm
2 سال قبل

وا 😳

مری
مری
2 سال قبل

عالی فقط اگه میشه کتابی ننویس
وگرنه رمان ات فوق العاده اس

سپیده
سپیده
2 سال قبل

با اینکه کم بود ولی معلومه ک رمان خوبیه مرسی♥

parya
parya
2 سال قبل

عزیزم میشه لطفاً پارت های طولانی ترس بزاری
پارت هات خیلی کم هستن ولی داستان خفنی هستش🔥

دسته‌ها

24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x