رمان دل زده پارت 2

3
(2)

شب بود ، روی تخت نشسته بود که ناگاه موبایلش زنگ خورد

با عجله گوشی را از کیف بیرون آورده ، با دیدن نام مادرش بی اراده بغض در گلویش نشست

از جا برخاست ، با دستایی لرزان دکمه ی سبز رنگ را فشرد

سعی می کرد صدایش نلرزد : جا … جانم مامان

صدای مادر را شنید : سلام خوبی سمیه مامان ؟

ناخودآگاه قطره اشکی روی گونه اش سر خورد ، صورتش

قرمز شده بود ، آب دهانش را قورت داده گفت : خوبم مامان تو خوبی ؟ حالت بهتره ؟

نگران مادر بیمارش بود ، صدای مادرش آمد که گفت : من خوبم ، سمیه بهت زنگ زدم بگم شب یکم دیر تر میام عمارت شلوغه مهمون دارن نگران نشی مراقب خودت باش

چشمی لرزان نثار مادرش کرده تماس را قطع کرد ، دستانش می لرزید

گوشی را در دست گرفته به قیافه ی اخمو و کلافه ی او نگریست

صدای مردک را شنید که گفت : بخواب لباساتو در بیار !

اولین بارش نبود ، اما بغض داشت چون همیشه ، مثل همه ی وقت هایی که در آغوش نامحرمان میخفت

لباس هایش را آرام از تن بیرون کرد تا زمانی که در جلوی دیده ی مردک ل*خ*ت شد

نگاه پر لذت مردک کثیف روی اندام ظریفش چرخیده

دکمه های پیراهنش را باز کرده آن را از تن در آورد

وحشیانه سمت سمیه هجوم برده او را روی تخت پرتاب کرد

روی سمیه خیمه زده با لذت مشغول بوسیدن و گاز گرفتن گردنش شد

اشک های سمیه طغیان می کردند و مردک حواسش تنها به رفع ارضای خود بود

بعد از ساعتی رابطه ی خشن و وحشیانه زیر کمرش به شدت درد می کرد ، با اینکه بار ها این درد را تجربه کرده بود اما تا حالا انقد اذیت نشده بود

آرام از جا برخاست ، لباس هایش را با درد و صورتی خیس از اشک به تن کرده کیفش را به دست گرفت

همانطور ایستاده به انتظار مردک ماند ، اندکی بعد مرد به اتاق آمده پاکتی به دست سمیه داد

سمیه پاکت را در دست گرفته آن را باز کرد ، پول ها را شمرد همه صد هزاری بودند و این پولدار ها چه خوب برای تفریح خود هزینه می کردند

صدای چندش مرد را شنید : کافی بود ؟

با بغض و چشمانی قرمز رنگ سر تکان داد ، صدای منحوس مرد را شنید : بیشتر بیا خیلی باهات حال کردم

اب دهانش را به زور قورت داده از خانه خارج شد ، دم در تاکسی به انتظارش ایستاده بود

نگاهی به پاکت انداخته لبخندی تلخ روی لبش نشست با این مبلغ می توانست دارو های گران قیمت مادرش را بخرد ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
1 سال قبل

خیلی خوب بود رمان قشنگی فقط امیدوارم پارتا طولانی تر بشه 😊

Hassti
Hassti
1 سال قبل

رمانت خیلی احساسی بود 😥😥
در عین حال جذاب هم بود ❤

ادا
ادا
1 سال قبل

رمانت قشنگه ولی خیلی ادبیاتی صحبت میکنن و اینکه بیشتر از پسره بگو چون اینم یه خورده شبیه به رمان ناسپاسه

ثنا
ثنا
1 سال قبل

خاک بر سر ملکتی که دخترانش مجبور به تن فروشی برای کمک هزینه زندگی هستند ، خاک بر سر ان بی ناموسی که نمی دانند چه رنج عظیمی است تن فروشی ، برای امرار معاش

Sana
Sana
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

من توام یا تو منی😦😂

ثنا
ثنا
پاسخ به  Sana
1 سال قبل

😂😂😂😂نمی دونم شاید همزاد همیم

......
......
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌👌

Mmmm
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👌🏻👌🏻

ساسی
ساسی
1 سال قبل

ایول خیلی خوبه 👀

گز پسته ای
گز پسته ای
1 سال قبل

اشکم در اومد😢😭

Mmmm
1 سال قبل

وا 😳

مری
مری
1 سال قبل

عالی فقط اگه میشه کتابی ننویس
وگرنه رمان ات فوق العاده اس

سپیده
سپیده
1 سال قبل

با اینکه کم بود ولی معلومه ک رمان خوبیه مرسی♥

parya
parya
1 سال قبل

عزیزم میشه لطفاً پارت های طولانی ترس بزاری
پارت هات خیلی کم هستن ولی داستان خفنی هستش🔥

دسته‌ها

24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x